بر هوا پرنده باز و برزمین غرنده ببر
بر چکس باشد ز قهر و در قفس باشد ز جبر.
عبدالواسع جبلی ( از فرهنگ رشیدی ).
فریاد قمری از قفس افغان بازان از چکس وز بانگ طاوس و مگس آواز گریه است و طنین.
عمیدی لوکری ( از فرهنگ رشیدی ).
و رجوع به چکسه شود. || به معنی خجالت و شرمندگی هم هست. ( برهان ). به معنی خجلت و شرمندگی. ( جهانگیری ) ( آنندراج ). به معنی خجلت و انفعال و شرمندگی. ( انجمن آرا ). خجالت و شرمندگی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکسیدن شود.چکس. [ چ َ ] ( اِ )پارچه کاغذی که در آن دوا چیزهای دیگری می پیچند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکسه شود. || نشمین باز و چرغ و شاهین و جز آن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چَکَس و چکسه شود. || هر چیز خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکسه شود. || وقت اندک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکسه شود.