چکری

لغت نامه دهخدا

چکری. [ چ ُ ] ( اِ ) ریواس بود. ( فرهنگ اسدی ). ریباس. ( حاشیه فرهنگ اسدی چ اقبال ص 522 ). نوعی از ریواس باشد. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ). نوعی از ریواس. ( رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). ریباس یا ریواس باشد که حالا ریواش میگویند. ( اوبهی ). نوعی ریواس وحشی :
خواجه تتماج باید و سر بریان
سود ندارد مرا سفرجل و چکری.
کسائی.
بهای یاسمن و چکریم فرست امروز.
سوزنی.
در کهستان بنام دولت تو
سزد ار شاخ زر شود چکری.
شمس فخری ( از جهانگیری ).

چکری. [ چ ُ ] ( هندی ، اِ ) به هندوستانی دختر را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).

چکری. [ چ َ ] ( اِخ ) ده کوچکی از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت که در 41 هزارگزی جنوب خاوری سبزواران کنار رودخانه هلیل واقع است و 206 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ریواس .
ریواس بود . ریباس

فرهنگ معین

(چُ ) (اِ. ) ریواس .

فرهنگ عمید

=ریواس۱: در قهستان به نام دولت تو / شاید ار قند آید از چکری (شمس فخری: مجمع الفرس: چکری ).

دانشنامه عمومی

چکری (کابل). چکری ( به لاتین: Chakari ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی خاک جبار واقع شده است. [ ۱] چکری ۲٬۳۵۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس چکری (کابل)

چکری (کهنوج). چکری، روستایی در دهستان نخلستان بخش مرکزی شهرستان کهنوج در استان کرمان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۵۰۴ نفر ( ۱۳۹ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس چکری (کهنوج)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس