چکاوه

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

چکاوه. [ چ َ وَ / وِ ] ( اِ ) چکاوک است که به عربی قبره خوانند. ( برهان ). مرادف چکاو و چکاوک. ( از جهانگیری ) ( از رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). چکاوک و قبره. ( ناظم الاطباء ). عُلعُل و عُلَعِل و عَلعال. ( منتهی الارب ) :
بر فرق سر نرگس تر زرد کلاه
بر فرق سر چکاوه یک مشت گیاه.
منوچهری.
رجوع به چکاو و چکاوک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جل . ۲ - نوایی از موسیقی .
چکاوک است که بعربی قبره خوانند

فرهنگ عمید

=چکاوک

پیشنهاد کاربران

چکاوه، شکرآب جوش داده و غلیظ،
شربت جوش داده و غلیظ
چکاوه جلبی ( زولبیا ) ، شربت غلیظ و به قیام آمدهء زولبیا
baking syrup
چکاوه نان و شیرینی پزی

بپرس