چچ

لغت نامه دهخدا

چچ. [ چ َ ] ( اِ ) چوبی باشد پنج شاخ مانند پنجه دست و دسته ای هم دارد که غله کوفته را بآن بباد دهند. ( برهان ) ( آنندراج ). ابزاری چوبین و پنج شاخ مانند پنجه دست و دسته دار که غله کوفته را بدان باد دهند. ( ناظم الاطباء ). چیزی پهن که از نی بوریا و امثال آن سازند و غله بدان افشانند و غله برافشان گویند. ( فرهنگ نظام ). بواشه. سکو. چارشاخ. چک. آلتی چوبین که پنج یا شش شاخه دارد، بشکل پنجه دست با دسته ای جداگانه که گندم یا جو کوفته شده را بوسیله آن از کاه جدا کنند. هید. زراة. چارشاخ. رجوع به چارشاخ و چارشاخ زدن و چک و بواشه و سکو شود. || غربالی را نیز گفته اند که بدان غله پاک کنند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غِربیل ( در لهجه روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چِل. ( در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ) غربالی بزرگ که سوراخ های فراختری دارد. غربال درشت بیز. رجوع به غربال و چل شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- چوبی باشد چند شاخه مانند پنج. دست و دسته ای هم دارد که غل. کوفته را بدان باد دهند چهار شاخ هید. ۲- غربالی که بدان غله پاک کنند.

فرهنگ معین

(چَ ) (اِ. ) ۱ - چنگگِ چوبی که با آن غلة کوفته باد دهند تا دانه از کاه جدا شود. ۲ - غربالی که با آن غله پاک کنند.

فرهنگ عمید

۱. چهارشاخ که با آن خرمن کوفته را به باد میدهند تا کاه از دانه جدا شود.
۲. غربال.

گویش مازنی

/chach/ زغال افروخته – آتش

جدول کلمات

غربال و الک

پیشنهاد کاربران

رضا گلین شریف دینی
چچ ( chach ) : در گویش مازندرانی واژه چچ - با تلفظ فتحه در ابتدا و ساکن در انتها - به معنای موی کم پشت، ضعیف و نازک گفته می شود که معمولاً در اکثر اعضای بدن مشهود است.
چک

بپرس