چپاول

/CapAvol/

مترادف چپاول: تاراج، تالان، چپو، غارت، لاش، نهب، یغما، غارتگری

برابر پارسی: ربودن، چاپیدن

معنی انگلیسی:
depredation, despoilment, pillage, rapine, ravishment, sack, spoliation

لغت نامه دهخدا

چپاول. [ چ َ وُ ] ( ترکی ، اِ ) تاختن فوجی از لشکر جداشده ، بر سر مخالف از مسافت بعید. ( آنندراج ). تاخت وتازگروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف. ( ناظم الاطباء ). || غارت کردن. ( فرهنگ نظام ). تاراج. تالان. غارت. چپو. یغما. چپاولگری :
از ترکتاز غمزه شوخ ستمگرت
در کشور خرابه دلهاچپاول است.
زکی ندیم ( از آنندراج ).
|| در ترکی بمعنی فوجی است که برای تاختن معین نشده باشد. ( فرهنگ نظام ). رجوع به چپاول کردن و چپو و تاراج و غارت و یغما و چپاولگری شود.

فرهنگ فارسی

غارت، یغما، تاراج، چپو
( اسم ) غارت تاراج یغما.
تاختن فوجی از لشکر جدا شده بر سر مخالف از مسافت بعید . تاخت و تاز گروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف . یا غارت کردن . یا در ترکی بمعنی فوجی است که برای تاختن معین نشده باشد .

فرهنگ معین

(چَ وُ ) [ تر. ] (اِ. ) غارت ، تاراج .

فرهنگ عمید

غارت، یغما، تاراج، چپو.

واژه نامه بختیاریکا

چَپَو؛ غارت وارت؛ قپل قَپُو؛ ورِیان درِیان

جدول کلمات

تاراج

مترادف ها

raven (اسم)
غراب، چپاول، کلاغ زنگی، کلاغ سیاه

plunder (اسم)
یغما، تاراج، غارت، چپاول، غارتگری، غنیمت

loot (اسم)
تاراج، غارت، چپاول، استفاده نا مشروع

foray (اسم)
حمله، تاراج، تهاجم، چپاول

spoliation (اسم)
دزدی، چپاول، یغماگری، تباه سازی

ravin (اسم)
شکار، چپاول، صید

فارسی به عربی

غراب , غنیمة , نهب

پیشنهاد کاربران

چَپَو ، چَپُو ( ترکی )
چپاول. [ چ َ وُ ] ( ترکی ، اِ ) تاختن فوجی از لشکر جداشده ، بر سر مخالف از مسافت بعید. ( آنندراج ) . تاخت وتازگروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف. ( ناظم الاطباء ) . || غارت کردن. ( فرهنگ نظام ) . تاراج. تالان. غارت. چپو. یغما. چپاولگری :
...
[مشاهده متن کامل]

از ترکتاز غمزه شوخ ستمگرت
در کشور خرابه دلهاچپاول است.
زکی ندیم ( از آنندراج ) .
|| در ترکی بمعنی فوجی است که برای تاختن معین نشده باشد. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به چپاول کردن و چپو و تاراج و غارت و یغما و چپاولگری شود.

بچاپ بچاپ . [ ب ِ ب ِ ] ( اِ مرکب ) ( از: دو فعل است و از مصدر چاپیدن بمعنی غارت و چپاول کردن ) . غارت . چپاول . تاراج . لاش . چاپیدن بی دریغ و بی امان . تالان کردن . - امثال :مگر بچاپ بچاپ است ؛ مگر هر که به هرکه است ؟
( kap، غاپ، غاپیدن، چَپو ( کردن ) ، چَپاول، چاپیدن ) :
واژگانی همچون ( غاپ، غاپیدن ) ریشه در زبانِ پارسیِ باستان دارند. واژه یِ ( کَپیچَkapicha ) در زبانِ پارسیِ باستان به چمِ ( گیرنده، نگهدارنده، دارنده holder ) و ( چیزی را دربرداشتن یا چیزی را دارا بودن something containing ) بوده است و در زبانِ پارسی نیز واژگانِ ( کفسیدن، چَپسیدن، چسبیدن ) را به چمِ ( به چنگ آوردن، غاپیدن to grasp، گرفتن، بستن packen ) از این ریشه داریم. در زبانِ سانسکریت واژه یِ ( کَپَتی kapati ) به چمِ ( دومشت یا دو دستِ پُر ) بوده است. در زبانِ یونانی ، واژه یِ ( کَپِتیس یا καπέτις ) به چمِ ( اندازه ( گیریِ ) گنجایش ) ، واژه یِ ( کَپی κάπη ) به چمِ ( crib، manger ) ، واژه یِ ( کَپتو κάπτω ) به چمِ ( گرفتن و قاپ زدن schnappe ، فرو بردن و بلعیدن schlucke ) و واژه یِ ( کُپی κώπη ) به چمِ ( handle، به چنگ آوردن، گیرآوردن grasp ) می باشند. در زبانِ لاتین نیز واژگانی همچون ( کپیو، کیپی، کپتوس ) به چمِ ( گرفتن ) و واژگانِ ( اَوکِپس، کوپارِ ) به چمِ ( گیرنده و شکارگرِ پرندگان Vogelfanger، به دام انداختن و گرفتنِ پرندگانVoegel fangen ) و در زبان انگلیسی نیز واژگانی همچون ( capture، caption، catch، capacity ) وجود دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبانِ اوستایی واژه یِ ( هَپ ) را به چمِ ( برگرفتن و نگاهداری کردن ( to hold up ، to take care ) ) داریم. در زبانِ گوتیک واژگانِ ( hafts، hapter، haeft، hafjan - ) و در زبانِ آلمانی ( haben ( داشتن ) ، heften ) با واژگانِ بالا همریشه هستند.
( پَسگَشت شماره یِ 1 در پایین بسیار فرآراسته و جامع به واژه یِ kap و ریشه هایِ آن پرداخته است ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
دگرگونیِ آواییِ ( ه/پ ) بویژه در آوایِ آغازینِ واژگانِ هندواروپایی رواگمند ( رایج ) بوده است؛ برای نمونه در زبانهایِ باستانیِ ایرانیِ پهلوی و اوستایی واژگانِ ( هَفتار/کَفتار ) ، ( هات/کات cut، کرتی ) ، را داریم. دلیلِ آن نزدیکی و دگرگونیِ آواییِ ( ه/خ/ک ) در زبانهای باستانیِ ایرانی و اروپایی است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
واژه ( کَپیچَ ) در پارسی باستان و واژگانِ ( کفسیدن، چپسیدن، چسبیدن ) در پارسیِ ، با واژگانِ ( چپو ( کردن ) ، چپاول، چاپیدن ) نزدیکیِ آوایی و معنایی دارند که نشان از همریشگیِ آنها دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت ها ( references ) :
1 - رویه یِ 1446 از نبیگِ ( فرهنگنامه یِ ریشه شناختیِ هندواروپایی ) نوشته یِ ( پُکُرنی pokorny )
2 - رویه یِ 1637 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )

چپاولچپاولچپاول
نهب
کلماتی کاملا ترکی که با دری ( فارسی ) وارد شده اند
چپاول : واژگان ایرانی چپو و چپاول به معنای یغما غارت در اصل به معنای دزدی هستند همانطور که در لغتنامه سغدی به شکل چفcaf و چبد cabd به معنای دزدیدن ثبت شده است. پسوند ول در لغت چپاول نشانه فعل است مثلاً لغت ارمنستانی հալվել halvel ( حل ول ) به معنای حل کردن است که با لغت հալել halel یکی باشد زیرا ول میتواند به ئل بدل شود. بدینسان عبارت "فلانی دستش چپ است" به معنای اینستکه دست فلانی دزدی میکند.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع : An Introduction to Manichean Sogdian by Harvard University ( مقدمه ای بر ( لغات ) مانوی و سغدی ، تالیف دانشگاه هاروارد. )
امروزه در زبان ترکی به دزد "چال چپاویل ، و به دزدی کردن " چالماخ" گفته می شود . چالماخ به معنی دزدی ( زدن ) در زبان فارسی در ترکیب جیب زنی دیده می شود .

تاراج، تالان، چپو، غارت، لاش، نهب، یغما، غارتگری
یغما
تاراج
چپو
تارانش : از بن تاراندن
غارت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس