چپ کردن. [ چ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب )بجانب چپ رفتن. از سوی چپ حرکت کردن. || چپ کردن راه ؛ کنایه از بی اعتنایی کردن : راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت.
طالب آملی.
|| نگاه چپ کردن ؛ کنایه از بخشم و غضب نگریستن کسی را. اعتراض کردن. رجوع به چپ شود.
فرهنگ فارسی
بجانب چپ رفتن . از سوی چپ حرکت کردن . یا چپ کردن راه کنایه از بی اعتنایی کردن .