چپ و راست

لغت نامه دهخدا

چپ و راست. [ چ َ پ ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جانب چپ و راست. سمت چپ و راست :
معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری.
سعدی.
دل و جانم بتو مشغول ونگه بر چپ و راست
تا ندانند رقیبان که تو منظور منی.
سعدی.
در دیر محکم ببستم شبی
دویدم چپ و راست چون عقربی.
سعدی.
سبک طوق و زنجیر از او باز کرد
چپ و راست پوئیدن آغاز کرد.
سعدی.
|| آنکه با هر دو دست کار کند. کسی که با دست چپ و راست کار تواند کرد. آن کس که با دست چپ کار دست راست نیز تواند کرد. || عدم ثبات و بی قراری و بی خبری. ( ناظم الاطباء ). || دو حلقه یا قلاب که داخل هم شود. ( فرهنگ نظام ). نیز ریسمان ها یا تخته هایی که مانند حلقه ها یا قلابها داخل هم است. ( فرهنگ نظام ). بعضی از شعراء آنرا مخفف کرده «چپراس » در شعر آورند. ( فرهنگ نظام ). رجوع به چپ راست و چپراس شود. || حمایل از دوجانب. رجوع به چپراس و چپ راست شود.

فرهنگ فارسی

جانب چپ و راست . سمت چپ و راست . یا عدم ثبات و بی قراری و بی خبری .

واژه نامه بختیاریکا

چِپ چَم راست

پیشنهاد کاربران

بپرس