چپ شدن


مترادف چپ شدن: چپه شدن، پرت شدن، واژگون شدن، منحرف شدن

لغت نامه دهخدا

چپ شدن. [ چ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از منحرف گردیدن باشد. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). کنایه از منحرف شدن باشد. ( آنندراج ). || کنایه از نقیض گرفتن باشد. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). چپ افتادن. بدشدن. دشمن شدن. رجوع به چپ افتادن شود. || چپ شدن چشم ؛ احول شدن. دوبین شدن. احول گردیدن. لوچ شدن. || متمایل بسمت چپ شدن. چپه شدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- منحرف شدن واژگون گردیدن چپه شدن . ۲- طرفدار سیاست دست چپی شدن .

فرهنگ معین

(چَ. شُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - منحرف شدن ، واژگون گردیدن . ۲ - طرف دار سیاست دست چپی شدن .

واژه نامه بختیاریکا

دَرگشتِن

پیشنهاد کاربران

بپرس