چپ افتادن


مترادف چپ افتادن: دشمن شدن، دشمنی کردن، مخالفت کردن، کینه توزشدن، خصمانه رفتار کردن

متضاد چپ افتادن: همراهی کردن

لغت نامه دهخدا

چپ افتادن. [ چ َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) چپ بستن. || مخالفت کردن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اعتراض کردن. ( ناظم الاطباء ). مخالف یا دشمن بودن. ( فرهنگ نظام ).
- چپ افتادن باکسی ؛ کینه از وی بدل گرفتن. با او بد شدن. دشمن شدن با وی :
از چشم هوس عیش و طرب افتاده است
با راست روان زمانه چپ افتاده است.
ظهوری ( از آنندراج ).
|| مکاری ورزیدن. ( آنندراج ). حیله بکار بردن. ( ناظم الاطباء ). || در طرف چپ افتادن چیزی. ( فرهنگ نظام ). برگشتن بطرف چپ :
با حریفان همه درساخته غیر از با ما
کشتی ما و تو افتاده همین تنها چپ.
شفایی ( از آنندراج ).
رجوع به چپ بستن شود.

فرهنگ فارسی

چپ بستن . یا مخالفت کردن . اعتراض کردن . مخالف یا دشمن بودن . چپ افتادن با کسی کینه از وی بدل گرفتن . با او بد شدن . دشمن شدن باوی .

پیشنهاد کاربران

بپرس