خمیده بیدش از سودای خورشید
بلی رسم است چوگان کردن از بید.
نظامی.
|| دوتا کردن. کوژ و منحنی کردن. خمیده کردن. چنگ کردن : قدم کرد چوگان و در خم اوی
ز میدان عمرم بسر برد گوی.
اسدی.
- از قامت کسی چوگان کردن ؛ گوژ و منحنی ساختن قامت کسی. دوتا کردن بالای آخته کسی. چنگ کردن قد کسی : ای جوان سروقد گوئی ببر
پیش از آن کز قامتت چوگان کنند.
حافظ.