چوق
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
چوب
پیشنهاد کاربران
چوق و چماق به خاطر هم قافیه بودن در کنار هم بودن که اکنون شده چوب و چماق ، پس در میابیم که چوق درست است ، نه چوب
در کارچان ( فارسی دوانی ) به "چوب" ، " چوق" گفته می شود ، این واژه پس از نرم شدگی به شکل "چو" و "چوب" در آمده
در اطراف اصفهان به چوب چوق میگویند
آنچه چوقیده و چاقیده میشود، چرس، سبزک، گل، ماریجوانا
واحدی برای اندازه پول، هنگامی که واحد پول مشخص باشد، مانند این جمله : "خرید ماشین دستکم دویست چوق آب می خوره". گوینده متوجه می شود که دستکم باید برای خرید ماشین، دویست میلیون تومان هزینه کند،
چوق , : هل دادن ، فشار وارد کردن .
در زبان کردی اطراف سنندج .
چوق بنه=. فشار بده . هل بده .
در زبان کردی اطراف سنندج .
چوق بنه=. فشار بده . هل بده .