چوشدن

لغت نامه دهخدا

چوشدن. [ ش ِ دَ ] ( مص ) مخفف چوشیدن است که بمعنی مکیدن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ نظام ). امتصاص و چوشیدن. ( از ناظم الاطباء ) :
حلق عدوت هر شبی کز جگر آب چو شدی
آب روانش از لب چشمه خنجر آمده.
سیف اسفرنگ.
رجوع به چوشیدن و مکیدن شود.

پیشنهاد کاربران