چوسیدن

لغت نامه دهخدا

چوسیدن. [ چ َوْ دَ ] ( مص ) چسبیدن. اعم از آنکه چیزی بچیزی بچسبد یا بدست محکم بگیرند. ( برهان ). چسبیدن است و آنرا چفسیدن نیز گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ ضیاء ). چسبیدن وملصق گشتن. ( ناظم الاطباء ). چسبیدن که چفسیدن هم گویند. ( یادداشت مؤلف ). چسبیدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( چسبید چسبد خواهد چسبید بچسب چسبنده چسبیده . متعدی : چسباندن چسبانیدن ) ۱ - متصل شدن چیزی بچیز دیگر چنانکه جدا کردن آنها دشوار باشد . ۲ - چیزی را محکم بدست گرفتن . ۳ - محکم پیوستن بکسی یا چیزی . ۴ - میل کردن متمایل شدن منحرف شدن .
چسیبیدن اعم از آنکه چیزی بچیزی بچسبد یا بدست محکم بگیرند ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس