چودار
لغت نامه دهخدا
|| دوسر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دوسر و چاو دار شود.
فرهنگ فارسی
قسمی گندم وحشی ٠ بارنج ٠ کارناوار یا دوسر ٠
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
در مازندران چودار دو چم دارد ۱ - چوب درخت ۲ - در زمانی که چو رِ دار گفته می شود منظور همان چوب را نگهدار است
این واژه sheep است ( شیب ) که به اشتباه فکر میکنیم انگلیسی است. واژه های وابسته شیب بان ( شیبانی ) شبان گویشی از شیبان است.
چوپان که در اصل شوپان بوده. بمعنی گله دارفعلی است. درگویش ها دیگر شوبدار شده چوبدار .
چوبدار معنی ندارد.
چوپان که در اصل شوپان بوده. بمعنی گله دارفعلی است. درگویش ها دیگر شوبدار شده چوبدار .
چوبدار معنی ندارد.
واژه ی چودار و چوپان با واژه ایرانی شوکت که به اشتباه عربی دانسته شده است همریشه می باشد . چودار و چوپان در ابتدا شودار وشوبان بوده است . و شو به معنی : رمه ، دام ، چارپا و گله می باشد. شو با تبدیل ش به چ به چو بدل شده که آن را در چودار به معنی گله دار یا چوپان به معنی نگهبان گله می بینیم . شو در واژه ی شوکت نیز به معنی : رمه ، دام ، چارپا و گله می باشد .
... [مشاهده متن کامل]
کت هم در آن به معنی خانه ، سرا می باشد . شوکت روی هم رفته معنی گله و رمه ی خانه و یا یه معنی دارای خانه می باشد .
شو در گوتیک سلتیک ژرمانیک در معنای پول مال به کار میرفته است. که بعد ها در معنی شکوه و هیبت نیز بکار رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
کت هم در آن به معنی خانه ، سرا می باشد . شوکت روی هم رفته معنی گله و رمه ی خانه و یا یه معنی دارای خانه می باشد .
شو در گوتیک سلتیک ژرمانیک در معنای پول مال به کار میرفته است. که بعد ها در معنی شکوه و هیبت نیز بکار رفته است.
در ترکی آزربایجانی؛
Chodar یا چودار = کسی که احشام دار است و به خرید و فروش احشام میپردازد.
ولی
Chowdar چوو دار گندم وحشی و بی دانه که در مزارع قدی دو برابر گندم معمولی دارد و فقط شکل گندم را دارد و هیچ آردی حاصل نمیشود از آن.
Chodar یا چودار = کسی که احشام دار است و به خرید و فروش احشام میپردازد.
ولی
Chowdar چوو دار گندم وحشی و بی دانه که در مزارع قدی دو برابر گندم معمولی دارد و فقط شکل گندم را دارد و هیچ آردی حاصل نمیشود از آن.
در زبان کوردی
کسی که به خرید و فروش گوسفند و گاو واحشام می پردازد.
کسی که به خرید و فروش گوسفند و گاو واحشام می پردازد.
در زبان لری بختیاری به معنی
کسی که گوسفند خرید و فروش می کند
*چوب حراج *
کسی که گوسفند خرید و فروش می کند
*چوب حراج *