چوخیدن

لغت نامه دهخدا

چوخیدن. [ دَ ] ( مص ) چخیدن. ( جهانگیری ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). ستیزه کردن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). و این تبدیل چخیدن است. ( آنندراج ). رجوع به چخیدن و نیز رجوع به چغیدن شود. || کوشیدن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || لغزیدن را گویند و آنرا تنکوخیدن نیز گفته اند. ( جهانگیری ). لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد خواه انسان و خواه حیوان دیگر. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). لغزیدن. ( غیاث اللغات ). لیز خوردن. ( یادداشت مؤلف ). سر خوردن. از پیش بدر رفتن و با پشت بزمین خوردن. سریدن. شخشیدن. تزلق. در سطحی لغزان بدر رفتن پای و افتادن. رجوع به لیز خوردن و لغزیدن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( چخید چخد خواهد چخید بچخ چخنده چخیده ) ۱- کوشیدن سعی کردن .۲- ستیزه کردن . ۳- دم زدن .
چخیدن ٠ ستیزه کردن ٠ یا کوشیدن ٠ یا لغزیدن را گویند و آنرا تنکوخیدن نیز گفته اند ٠

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) لغزیدن ، به سر درآمدن و افتادن .

فرهنگ عمید

۱. لغزیدن و افتادن، به سر درآمدن.
۲. =چخیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس