لغت نامه دهخدا
چوب فلک. [ ب ِ ف َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قطعه چوبی است استوانه ای که هر دو سرش را سوراخ کنند یا دو سوراخ در دو سوی آن ایجاد کنند و ریسمانی از آن دو سوراخ بگذرانند و معلمان آن طناب را که دو سرش در دو سوراخ چوب بند شده است گرد هر دو پای طفل بازی گوش افکنند و تاب دهند تامحکم شود آنگاه بر کف پای او چوب زنند :
در این تازه مکتب برای کتک
ز باران و باد است چوب فلک.طغرا ( از آنندراج ).
رجوع به فلک شود.
فرهنگ فارسی
قطعه چوبیست که هر دو سرش را سوراخ کنند و ریسمانی از آن دو سوراخ بگذرانند و معلمان آن طناب را که دو سرش در دو سوراخ چوب بند شده است گرد هر دو پای طفل بازی گوش افکنند و تاب دهند تا محکم شود آنگاه بر کف پای او چوب زنند .