چوب انداز

لغت نامه دهخدا

چوب انداز. [ اَ ] ( نف مرکب ) که چوب اندازد. اندازنده چوب. || ( ق مرکب ) تقویمی بی توجه به نرخ معلوم و متداول. با تخمین. غلطانداز. علی اللهی. چکی. با تخمینی جاهلانه و سرسری گفتن بهای چیزی را بگزاف. تقویم بی فکر و رویه.
- بهای چیزی را چوب انداز گفتن ؛ بدون مطابقت واقعی آن ، به احتمال گول خوردن مشتری قیمتی بگزاف گفتن.

فرهنگ فارسی

که چوب اندازد اندازنده چوب

پیشنهاد کاربران

بپرس