فرهنگ معین
دانشنامه آزاد فارسی
(در تداول عامه: چوغِ الف) چوبی بلند و باریک که ملا یا معلم، با آن نوشته های روی تخته سیاه را نشان می داد و هم از آن برای تنبیه شاگردان استفاده می کرد؛ نیز پیکانی از لایه ای کاغذ که کودکان می سازند تا به وقت خواندنِ کتاب یا قرآن، به جای کشیدن انگشت بر سطور، آن را بر سطرها بگردانند و رشتۀ مطلب را گم نکنند. مؤمنان، به ویژه زنانی که جلسه های قرائت قرآن یا دعا برپا می دارند، چوب الف را به توجیهِ آن که تماسِ انگشتان آدمی، به امکان ناتمیزی آن ها، با کلمه های مقدس قرآن جایز نیست، به کار می برند. چوب الف، همچنان برای نشانۀ صفحه ای که در نوبتِ بعدی باید خوانده شود، لای صفحه نهاده می شود. نیز، به مجاز عامیانه، شخص درازقامتِ باریک اندام را گویند.
wikijoo: چوب_الف
مترادف ها
چوب الف، نشان لای کتاب
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
چوب یا مقوایی است که لای کتاب می گذارند یا هنگام کتاب خواندن آن را پایین قسمت در حال مطالعه حرکت می دهند. مستوفی در شرح زندگانی من آورده است: ( چوب الف را روی کلمات می گرداندم و جملۀ عربی و شعر فارسی را تکرار می کردم ) .
... [مشاهده متن کامل]
( چوب الف ) در شعر ( یار دبستانی ) نیز به کار رفته است: �یار دبستانی من، با من و همراه منی / چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی�. طبق این شعر احتمالاً از چوب الف برای تنبیه هم استفاده می شده.
�از روی پاتختی یک چوب الف چرمی برداشت، لای کتاب گذاشت� ( ناصر ایرانی، زنده باد مرگ ) .
ایرج افشار احتمال می دهد که این واژه مربوط به فارسی تهرانی باشد: �اما آنچه من می دانم در تهران به نشانی که لای کتاب یا دفتر می نهادند چوغ ( = چوب ) الف می گفتند�
در فارسی کهن ترکیب �چوب حرفی� در همین معنا به کار می رفته است. در فرهنگ چراغ هدایت چنین آمده: �چوب حرفی: چوبی باریک که به دست طفلان دهند تا آن را بر سطور گذاشته، خوانند برای محافظت خط کتاب. [محسن] تأثیر گوید، بیت: ادیب عشق تو در غورگی که پیرم کرد / عصای پیریِ من بود چوب حرفیِ من.
چوب الف/چوق الف: bookmark .
... [مشاهده متن کامل]
( چوب الف ) در شعر ( یار دبستانی ) نیز به کار رفته است: �یار دبستانی من، با من و همراه منی / چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی�. طبق این شعر احتمالاً از چوب الف برای تنبیه هم استفاده می شده.
�از روی پاتختی یک چوب الف چرمی برداشت، لای کتاب گذاشت� ( ناصر ایرانی، زنده باد مرگ ) .
ایرج افشار احتمال می دهد که این واژه مربوط به فارسی تهرانی باشد: �اما آنچه من می دانم در تهران به نشانی که لای کتاب یا دفتر می نهادند چوغ ( = چوب ) الف می گفتند�
در فارسی کهن ترکیب �چوب حرفی� در همین معنا به کار می رفته است. در فرهنگ چراغ هدایت چنین آمده: �چوب حرفی: چوبی باریک که به دست طفلان دهند تا آن را بر سطور گذاشته، خوانند برای محافظت خط کتاب. [محسن] تأثیر گوید، بیت: ادیب عشق تو در غورگی که پیرم کرد / عصای پیریِ من بود چوب حرفیِ من.
چوب الف/چوق الف: bookmark .
فتحه ای که بر روی حرف الف گذاشته میشود تا ألف خوانده شود. . . .
نشانه و علامتی که برای به یادآوری و علامت گذاری صفحه ای که مطالعه شده است در میان صفحه های کتاب می گذارند. نشان لای کتاب هم می گویند.