چو دود

پیشنهاد کاربران

چو دود ؛ تند. زود. به سرعت بسیار. با چالاکی و تندی بی اندازه. ( یادداشت مؤلف ) :
شما جنگ را خود میایید زود
شتابید از ایدر به توران چودود.
فردوسی.
هم اندر زمان گیو برجست زود
نشست از بر تازی اسبی چو دود.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
شب و روز بایدت رفتن چو دود
به زابلستان درنباید غنود.
فردوسی.
سپهدار خود را بخواندش چو دود
بیامد به پیشش سپهدار زود.
فردوسی.
هماندم باز را فرمود هان زود
برو چون آتش و بازآی چون دود.
عطار.
سیاهان براندند کشتی چو دود
که آن ناخدا ناخداترس بود.
سعدی.

بپرس