چهره ارای

لغت نامه دهخدا

( چهره آرای ) چهره آرای. [ چ ِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) آراینده چهره. رخسار را زیور و زینت دهنده. || آرایشگر. آرایش کننده. که چهره را آرایش کند. || چهره پرداز. نقاش. مصور. || مجازاً صفت حق تعالی. واهب الصور :
ابارای او بنده را پای نیست
جز او جان ده و چهره آرای نیست.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( چهره آرای ) آرایند. چهره . رخسار را زیور و زینت دهنده . یا چهره پرداز . نقاش . مصور .

پیشنهاد کاربران

بپرس