چهر بنمودن. [ ب ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ / ب ِ دَ ] ( مص مرکب ) آشکار کردن صورت. رخ نمودن. نمودن رخسار. آشکار کردن رخسار. هویدا کردن صورت. روی نمودن. روی نشان دادن. || ظاهر شدن. آشکار شدن. پیدا شدن. هویدا شدن : چو خورشید تابنده بنمود چهر بیاراست روی زمین را به مهر.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
آشکار کردن صورت . رخ نمودن . نمودن رخسار . آشکار کردن رخسار . یا ظاهر شدن .