چهارگامه
لغت نامه دهخدا
- چهارگامه ران ؛ که تند و سریع راند. که به تگ راند. که به چهارنعل راند. ( یادداشت مؤلف ).
- || اسب چهارتکه ران. و آن نوعی از رفتار اسب است ، چون بخواهند که اسب را بدوانند، اول گام با مرغا برانند سپس چهارتکه رانند و بعد از آن بدوانند و این رفتار سوم را چهارتکه و چهارگامه بدان سبب میخوانند که در این رفتار اسب هر چهارپای را یک باره برمیدارد ( از مؤید الفضلا ). رجوع به چهارگامه شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید