لغت نامه دهخدا
چهارمحال.[ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان بوشهر. در 26هزارگزی خاور گناوه و 8 هزارگزی راه فرعی برازجان به گناوه واقع است ، 232 تن سکنه دارد و از چاه آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
فرهنگ فارسی
چهار محال بختیاری بخشی است کوهستانی که بین اصفهان لرستان فارس و خوزستان واقع است . این منطقه مرکز ایل بختیاری و منبع رودهای کارون و زاینده رود است مرکز آن شهر کرد و شهرهای مهم آن ایذه و بروجن است . حوزه چهار محال دارای ۳۹۴۳۵۷ تن جمعیت است . آب و هوای آن بعلت کوهستانی بودن سرد سیر و دارای زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل است . رود کارون از رشته کوههای کوهرنگ بختیاری سر چشمه میگیرد و زاینده رود سرچشمه ای در دامنه شرقی کوهرنگ دارد . کوههای مهم عبارتند از کوههای بختیاری که بلند ترین نقطه آن زرد کوه ( ۴۵۴۷ متر ) و همیشه مستور از برف است .
دهیست از دهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان بوشهر .
پیشنهاد کاربران
ظل السلطان، شاهزاده قاجار و حاکم اصفهان در عهد ناصرالدین شاه درباره چهارمحال اینطور مینویسد:
چهار محال بلوکی است سردسیر به قول مشهور " هند کوچک " است. بسیار بلوک آباد و پرنعمت و پرجمعیت با مراتع سبز و خرم و چمنهای خصیب و آبهای زیاد. بهترین بلوکات اصفهان است بعد از لنجان [چون] چهار ناحیه است به همین جهت چهارمحال میگویندش یعنی چهار محل است. محل اول میزدج دویم لار سوم کلار چهارم کندمان. چهار محال می گویند یعنی دارای چهار محل. بطور تحقیق بعد از بذر رعیت، یکصد و پنجاه هزار خروار در این چهار ناحیه گندم حاصل انبار مالکین میشود، و باید چندین کرور گوسفند داشته باشد. حاجی محمد رضا خان نامی با اسنادی که در دست دارد ـ و بسیار اسناد معتبری است خود من هم ملاحظه کردم - خود را به حضرت حر ریاحی - رحمة الله علیه - میرساند که مقام آن حضرت بالاتر و والاتر از آن است که این بنده بخواهم بنویسم به روایتی اول شهید دشت کربلای معلی است رحمة الله علیه ـ بسیار مرد درست قابل پاکبازی بود. شنیدم در عهد او اگر یک لر از زردکوه پایش را به خاک چهار محال می گذاشت او را گرفته با نعل خر نعل کرده مجدداً به زردکوه میفرستاد! دارای هزار سوارو پنجهزار تفنگچی از خودش بود. یک افسانه ای است از سلطان جمجمه نام و به شعر هم در آورده اند که می گوید:
... [مشاهده متن کامل]
نام من بوده است سلطان جمجمه
من شبان بودم همه مه عالم رمه
و از همه چیز صدهزار صدهزار داشت این حاجی محمدرضاخان هم نمونه مقابل اوست. آن افسانه دروغ بود این فی الجمله حقیقتی داشت. بطور تحقیق، اجاره مرغهای او فقط - که تخم او را به شهر اصفهان می آوردند و می فروختند - هزار و پانصد تومان بود میگویند پنجهزار شتر داشته است! از این قبیل گوسفند و قاطر و گله و رمه هزار هزار داشته است. باری خودش و برادرش یکی از کدخداهای بزرگ و ملاکین بزرگ ایران در شمار می - آمدند ـ از خانه و قلعه و عمارات او که تالی عمارات سلطنتی و ثانی بناهای کریمخان بود دو مرتبه در هر دفعه یک هفته ، پسر او خانباباخان ما را مهمان کرد و صورت املاکی که بقدر شصت پارچه ملک بود آورده نزد من. دیدم باید - با عقلی که میگفتند او داشت - دلیل بر صدق آن ملکیت و جلالت قدر او را بکند که کدخدای بزرگی بوده است.
خاطرات ظل السلطان ( سرگذشت مسعودی ) ، جلد 2، به اهتمام حسین خدیوجم، انتشارات اساطیر، پاییز 1368، صفحات 519 و 520
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بخش قابل توجه خاطره ظل السلطان: در عهد او [محمدرضا خان ریاحی] اگر یک لر از زردکوه پایش را به خاک چهار محال می گذاشت او را گرفته با نعل خر نعل کرده مجدداً به زردکوه میفرستاد!
چهار محال بلوکی است سردسیر به قول مشهور " هند کوچک " است. بسیار بلوک آباد و پرنعمت و پرجمعیت با مراتع سبز و خرم و چمنهای خصیب و آبهای زیاد. بهترین بلوکات اصفهان است بعد از لنجان [چون] چهار ناحیه است به همین جهت چهارمحال میگویندش یعنی چهار محل است. محل اول میزدج دویم لار سوم کلار چهارم کندمان. چهار محال می گویند یعنی دارای چهار محل. بطور تحقیق بعد از بذر رعیت، یکصد و پنجاه هزار خروار در این چهار ناحیه گندم حاصل انبار مالکین میشود، و باید چندین کرور گوسفند داشته باشد. حاجی محمد رضا خان نامی با اسنادی که در دست دارد ـ و بسیار اسناد معتبری است خود من هم ملاحظه کردم - خود را به حضرت حر ریاحی - رحمة الله علیه - میرساند که مقام آن حضرت بالاتر و والاتر از آن است که این بنده بخواهم بنویسم به روایتی اول شهید دشت کربلای معلی است رحمة الله علیه ـ بسیار مرد درست قابل پاکبازی بود. شنیدم در عهد او اگر یک لر از زردکوه پایش را به خاک چهار محال می گذاشت او را گرفته با نعل خر نعل کرده مجدداً به زردکوه میفرستاد! دارای هزار سوارو پنجهزار تفنگچی از خودش بود. یک افسانه ای است از سلطان جمجمه نام و به شعر هم در آورده اند که می گوید:
... [مشاهده متن کامل]
نام من بوده است سلطان جمجمه
من شبان بودم همه مه عالم رمه
و از همه چیز صدهزار صدهزار داشت این حاجی محمدرضاخان هم نمونه مقابل اوست. آن افسانه دروغ بود این فی الجمله حقیقتی داشت. بطور تحقیق، اجاره مرغهای او فقط - که تخم او را به شهر اصفهان می آوردند و می فروختند - هزار و پانصد تومان بود میگویند پنجهزار شتر داشته است! از این قبیل گوسفند و قاطر و گله و رمه هزار هزار داشته است. باری خودش و برادرش یکی از کدخداهای بزرگ و ملاکین بزرگ ایران در شمار می - آمدند ـ از خانه و قلعه و عمارات او که تالی عمارات سلطنتی و ثانی بناهای کریمخان بود دو مرتبه در هر دفعه یک هفته ، پسر او خانباباخان ما را مهمان کرد و صورت املاکی که بقدر شصت پارچه ملک بود آورده نزد من. دیدم باید - با عقلی که میگفتند او داشت - دلیل بر صدق آن ملکیت و جلالت قدر او را بکند که کدخدای بزرگی بوده است.
خاطرات ظل السلطان ( سرگذشت مسعودی ) ، جلد 2، به اهتمام حسین خدیوجم، انتشارات اساطیر، پاییز 1368، صفحات 519 و 520
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بخش قابل توجه خاطره ظل السلطان: در عهد او [محمدرضا خان ریاحی] اگر یک لر از زردکوه پایش را به خاک چهار محال می گذاشت او را گرفته با نعل خر نعل کرده مجدداً به زردکوه میفرستاد!
.
اهالی چهارمحال از شعب پارسیان هستن و در رده بعد مردم لور و سپس ترک در این ناحیه قرار دارند . متاسفانه شما عادت به جعل تاریخ دارید! چهارمحالی ها پارس هستن!
.
برگی از کتاب تاریخ اصفهان نصف جهان!
اهالی چهارمحال از شعب پارسیان هستن و در رده بعد مردم لور و سپس ترک در این ناحیه قرار دارند . متاسفانه شما عادت به جعل تاریخ دارید! چهارمحالی ها پارس هستن!
.
برگی از کتاب تاریخ اصفهان نصف جهان!
از اقوام اصیل پارسی. چهارمحالی ها پارس اصیل هستن و در جوار دیگر پارسیان ناحیه اصفهان و تا اهواز دزفول و شوشتر ساکن شدن
چهار محل بختیاری لر ( چهار وارگه ایل، چهار سکونتگاه ایل )
۱_ایل بختیاروند ( بهداروند )
۲_ایل دورکی
۳_ایل دینارونی
۴_ایل بابادی
____
تیره های از ایل قشقایی
__
تیره های از ایل لک لر
____
۱_ایل بختیاروند ( بهداروند )
۲_ایل دورکی
۳_ایل دینارونی
۴_ایل بابادی
____
تیره های از ایل قشقایی
__
تیره های از ایل لک لر
____
چهارمحال بختیاری ۱ بابایی ۲بهداروند۳ دورکی ۴ دیناروند این چهارمحال مال بختیاریهااست چیزی بنام قوم چهارمحال نیست
چهار محال یا محال اربعه که از ان نیز نام برده شده است انچه نقل تاریخی هست چهار از آن چنانکه گفته شد متصل به یکدیگر است که رار و کیار و گندمان و میزدج باشد و این ها را چهارمحل خوانند و برای آن علم شده است. و عامه رار را لار می گویند. که شامل اقوام فارس و ترک ( قزلباش ) و بختیاری باشد.
خیلی بجاست ک فقط بنام استان بختیاری برسمیت شناخته شود.