چهارشانه


معنی انگلیسی:
square-shouldered

لغت نامه دهخدا

چهارشانه. [ چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) دارای شانه های پهن و گشاده. با سینه ای پهن و قوی و پشتی فراخ. میانه بالائی با استخوان های درشت و سینه و کتفهای پهن و گشاده. دوبهری. مربوع الخلق. مربوع القامة. || تنومند. رجوع به چارشانه شود.

فرهنگ فارسی

کنایه ازمردتنومندوفربه ودارای شانه های پهن
دار شانه های پهن و گشاده . با سینه ای پهن و قوی و پشتی فراخ . میانه بالائی با استخوان های درشت و سینه و کتفهای پهن و گشاده . دو بهری . یا تنومند .
( صفت ) مرد تنومندی که دارای شانه ها پهن باشد : (( مردی کوتاه قد و چهار شانه وارد شد . ) )

فرهنگ معین

( ~. نِ ) (ص مر. ) مرد تنومند که دارای شانه های پهن باشد.

فرهنگ عمید

ویژگی شخص تنومند و فربه که دارای شانه های پهن باشد.

مترادف ها

broad-shouldered (صفت)
چهارشانه

heavyset (صفت)
کلفت، زمخت، چهارشانه، جامد، کلفت و کوتاه، سخته

square-shouldered (صفت)
چهارشانه، دارای شانه پهن

پیشنهاد کاربران

فراخ دوش. [ ف َ ] ( ص مرکب ) چهارشانه. درشت اندام. شانه پهن [ : خلیفه مهتدی ] مردی بود فراخ پیشانی ، شهلاچشم ، اضلع فراخ دوش ، سرخ روی. . . ( ترجمه تاریخ طبری ) .
چهارشانه: [اصطلاح زور خانه ای] ورزشکار کوتاه قد و فربه که عضلات ضخیم دارد.

بپرس