چهارشاخ ماندن

لغت نامه دهخدا

چهارشاخ ماندن. [ چ َ / چ ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از حرکت نتوانستن و بازماندن از جنبش است به سبب درد شدید و سخت اعضا... بی حرکت ماندن است که از شدت درد کمر یا درد پشت ناشی شود. جنبیدن نتوانستن از کمر به بالا به علت درد کمر یا شخ شدن اعصاب. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به چارشاخ ماندن شود.

فرهنگ فارسی

کنایه از حرکت نتوانستن و باز ماندن از جنبش است بسبب درد شدید و سخت اعضا .

پیشنهاد کاربران

بپرس