چهاردیواری
/CAhArdivAri/
مترادف چهاردیواری: چاردیواری، محیط محصور، فضای محصور، حصار، محدود، خانه شخصی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- بودجه چهاردیواری ؛ بودجه درست و کامل.
- چهاردیواری اختیاری ؛ مثلی است که از آن مصونیت حقوقی خانه و جایباش را خواهند. ( یادداشت مؤلف ).
- چهاردیواری بودجه ؛ چهارچوب بودجه در حد توانائی و امکانات بودجه.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خانه: چهاردیواری، اختیاری.
مترادف ها
ضمیمه، محوطه، پیوست، چینه، حصار، دیوار، حصار کشی، چاردیواری، چینهکشی، میان بار، چهار دیواری
حصار، چهار دیواری، چینه کشیدن
چهار دیواری
چهار دیواری، چهار گوش، مربع، قطعه سربی، سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، چهار گوشه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اتاق، چاردیواری، محیط محصور، فضای محصور، حصار، محدود، خانه شخصی