چهارحد

لغت نامه دهخدا

چهارحد. [ چ َ / چ ِح َ دد / ح َ ] ( اِ مرکب ) چهارجهت چیزی. چهارسوی چیزی. حد شمالی و جنوبی و شرقی و غربی چیزی :
زین چار خلیفه ملک پیداست
خانه به چهارحد مهیاست.
نظامی.

چهارحد. [ چ َ ح َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش خرقان شهرستان ساوه. رجوع به چارحد شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چهار جهت اصلی : مشرق مغرب شمال و جنوب .
دهی جزئ بخش خرقان شهرستان ساوه . ۴۲ هزار گزی باختر رازقان ۱۸ هزار گزی راه عمومی . در کوهستان سردسیر شیعه ترکی فارسی چشمه سار . ورود محلی غلات سیب قلمستان لبنیات عسل شغل زراعت گله داری قالیچه جاجیم گلیم بافی راه مالرو و ایل شاهسون بغدادی در بهار به حدود این ده میایند .

دانشنامه عمومی

چهارحد یک روستا در ایران است که در دهستان دوزج واقع شده است. [ ۱] چهارحد ۱۹۳ نفر جمعیت دارد.
درباره چهارحد ( برگرفته از لغتنامه دهخدا )
چارحد. ( اِخ ) چهارحد، دهی جزء بخش خرقان شهرستان ساوه ، ۴۲ هزارگزی باختر رازقان و ۱۸ هزارگزی راه عمومی . کوهستانی و سردسیر با۵۸۹ تن سکنه و آب آن از چشمه سار و رود محلی ، محصول آنجا غلات, سیب, گیلاس, آلبالو, هلو, شلیل, لبنیات و عسل ، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و قالیچه و جاجیم و گلیم بافی است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۵ ) .
عکس چهارحدعکس چهارحدعکس چهارحدعکس چهارحدعکس چهارحدعکس چهارحد
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس