چهاربیخ. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) چهارریشه. بیخ کاسنی ، بیخ رازیانه ، بیخ کبر و بیخ کرفس را گویند. || چهارعنصر : دو شاخ گیسوی او چون چهاربیخ حیات به هر کجا که اثر کرد اخرج المرعی.
خاقانی.
رجوع به چاربیخ شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بیخ کاسنی و بیخ رازیانه و بیخ کبر و بیخ کرفس که آنها را اصول الاربعه گونید . ۲ - چهار عنصر : آب باد خاک آتش .
فرهنگ عمید
۱. (زیست شناسی ) ریشۀ کاسنی یا خطمی، کبر، کرفس، و رازیانه، چهارریشه. ۲. (زیست شناسی ) درختی که ریشه های ستبر و محکم داشته باشد. ۳. [قدیمی، مجاز] چهار عنصر.