چهاربند

لغت نامه دهخدا

چهاربند. [ چ َ / چ ِ ب َ ] ( اِ مرکب ) چهارمفصل ، دو مفصل دست و دو مفصل زانو. || کنایه از چهارعنصرست. || کنایه از دنیا و عالم است. رجوع به چاربند شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چهار مفصل دو مفصل دست ( آرنج ) و دو مفصل زانو . ۲ - چهار عنصر . ۳ - دنیا .

فرهنگ عمید

۱. دو مفصل دست یا آرنج، و دو مفصل زانو، چهار مفصل.
۲. [مجاز] دنیا و چهار عنصر.

پیشنهاد کاربران

چهاربند: [ اصطلاح نظامی ]بندی است مثل کش شلوار که در آن دو بند عقب، کوتاه تر از دو بند جلو است و وقتی تجهیزات به فانسقه وصل می شود، به نگه داشتن فانسقه سر جای خودش کمک می کند.

بپرس