چهاربره
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
زمستان چهاربره و زمین پوشیده از برف
این هم نمایی دیگر از روستا ی چهاربره در فصل زمستان
چهاربره و زمین سفید پوش از برف ، مسیر آموزشگاه ، رو به محله معروف به رضا آیاد
نمایی از کوه های اطراف چهاربره ، جاده معروف به شب ماه کنار آرامستان قدیمی
بارش برف در زمستان چهاربره
یک روز زمستانی در چهاربره
پیوند
چشم اندازی از زمین های روستای چهاربره پانزدهم اردیبهشت ماه سال یکهزار و چهارصد و سه
اسامی ۳۰شهید گرانقدر روستای چهاربره ار توابع شهرستان بروجرد
1. شهید محمد صارمی فرزند علی اکبر
2. شهید داود صارمی فرزند حسین
3. شهید محمود صارمی فرزند رضا ( خبر نگار شهید در افغانستان )
... [مشاهده متن کامل]
4. شهید محمد تقی معظمی گودرزی فرزند حسین
5. شهید علیرضا معظمی گودرزی فرزند امیر حسین
6. شهید ابراهیم معظمی گودرزی فرزند عبدالحمید
7. شهید حنیفه گودرزی فرزند رضا
8. شهید عباس معظمی گودرزی فرزند سردار
9. شهید علی گودرزی فرزند نامدار معروف به ذوالفقار
10. شهید محمد تقی معظمی گودرزی فرزند حسین
11. شهید پرویز معظمی گودرزی فرزند حسین
12. شهید محمد معظمی گودرزی فرزند علی محمد
13. شهید علیرضا معظمی گودرزی فرزند عزت
14. شهید محمدحسنمعظمی گودرزی فرزند منصور
15. شهید محمد معظمی گودرزی فرزند حسین
16. شهید علیرضا معظمی گودرزی فرزند محمدخان
17. شهید محمدرضا معظمی گودرزی فرزند علی رحم
18. شهید علی معظمی گودرزی فرزند محمد حسن
19. شهید عبدالمحمد معظمی گودرزی فرزندحسین
20. شهید محمد معظمی گودرزی فرزند علی
21. شهید پرویز معظمی گودرزی فرزندعباس
22. شهید احمد معظمی گودرزی فرزند نادعلی
23. شهید ایرج معظمی گودرزی فرزند حسین به همراه همسر و فرزندش در آبادان شهید شدند
24. شهید محمود معظمی گودرزی فرزند علی محمد
25. شهید احمد معظمی گودرزی فرزند شاه حسن
26. شهید رضا معظمی گودرزی فرزند میرزا حسن
27. شهید علی حسین امرایی فرزند حسین
28. شهید علی گودرزی فرزندعلی کرم
29. شهید اکبر گودرزی فرزند عذرا
۳۰ . شهیدعلی عباس معظمی گودرزی فرزند حسن
یادشان گرامی و نامشان جاودانه باد
1. شهید محمد صارمی فرزند علی اکبر
2. شهید داود صارمی فرزند حسین
3. شهید محمود صارمی فرزند رضا ( خبر نگار شهید در افغانستان )
... [مشاهده متن کامل]
4. شهید محمد تقی معظمی گودرزی فرزند حسین
5. شهید علیرضا معظمی گودرزی فرزند امیر حسین
6. شهید ابراهیم معظمی گودرزی فرزند عبدالحمید
7. شهید حنیفه گودرزی فرزند رضا
8. شهید عباس معظمی گودرزی فرزند سردار
9. شهید علی گودرزی فرزند نامدار معروف به ذوالفقار
10. شهید محمد تقی معظمی گودرزی فرزند حسین
11. شهید پرویز معظمی گودرزی فرزند حسین
12. شهید محمد معظمی گودرزی فرزند علی محمد
13. شهید علیرضا معظمی گودرزی فرزند عزت
14. شهید محمدحسنمعظمی گودرزی فرزند منصور
15. شهید محمد معظمی گودرزی فرزند حسین
16. شهید علیرضا معظمی گودرزی فرزند محمدخان
17. شهید محمدرضا معظمی گودرزی فرزند علی رحم
18. شهید علی معظمی گودرزی فرزند محمد حسن
19. شهید عبدالمحمد معظمی گودرزی فرزندحسین
20. شهید محمد معظمی گودرزی فرزند علی
21. شهید پرویز معظمی گودرزی فرزندعباس
22. شهید احمد معظمی گودرزی فرزند نادعلی
23. شهید ایرج معظمی گودرزی فرزند حسین به همراه همسر و فرزندش در آبادان شهید شدند
24. شهید محمود معظمی گودرزی فرزند علی محمد
25. شهید احمد معظمی گودرزی فرزند شاه حسن
26. شهید رضا معظمی گودرزی فرزند میرزا حسن
27. شهید علی حسین امرایی فرزند حسین
28. شهید علی گودرزی فرزندعلی کرم
29. شهید اکبر گودرزی فرزند عذرا
۳۰ . شهیدعلی عباس معظمی گودرزی فرزند حسن
یادشان گرامی و نامشان جاودانه باد
نوستالوژی_چهاربره بخش اول مرداد ماه ۱۴۰۲
حسی که به آن نوستالوژی می گویند برای هر کس به گونه ای است ، جایی که انسان ها در آن زندگی می کنند بخش بزرگی از این حس است ، مکان هایی که از آن برداشت خاصی دارند و حس خوبی به آن ها دست می دهد:
... [مشاهده متن کامل]
درست از لحظه ای که آهنگ رفتن به زادگاه خود را می کنم شوق عجیبی در وجودم موج می زند، نام روستایم را که می شنوم گویی کیستی خود را به یاد می آورم ، چهاربره از آن واژگانی است که برای من حکم جهان هستی را دارد ، جایی که در آن زاده شده ام و بالیده ام ، جایی که کودکی و نوجوانی و جوانی ام در آنجا شکل گرفته ، جایی که عزیزانم در آنجا بوده اند ، و نیاکانم نیز در خاکش آرمیده اند.
خودرو که حرکت می کند شوق و شعف من نیز بیشتر می شود ، مهم نیست در کجای دنیا باشی هر چه فاصله کمتر می شود شوق دیدار بیشتر می گردد .
از گردنه ای که جاده اش روبروی روستای ملمیجان است پایین می روی همان جا که جزیی از دشت سیلاخور علیا یا همان چال گودرزی است . دشتی نه چندان بزرگ که حاصلخیز است و پر آب. در کنار کوه گرین برکت خویش را گسترانیده و نصیب مردمانش می کند . به گفته ی اهالی روستای چهاربره و روستاهای مجاور آب و هوای چهاربره بهترین است در میان روستاهای دور و برش . خاک بارور آن زبانزد است اما آب کافی ندارد .
جاده ای که از آن می گذری منتهی به چند روستا می شود که عبارتند از چهاربره ( چاروره ) ، قائد طاهر یا ( کاتار ) ، جوجه حیدر یا ( جوجیر ) ، شب ماه یا ( شومه ) و نبی آباد .
در مسیر جاده و کنار آن زمین های آبادو سرسبزی می بینی که معمولاً با آب چاه اینگونه سرحال هستند، فصل تابستان است و در زمین های چهاربره که با آب چاه های عمیق زنده هستند قطعه زمین های سبزی به چشم می خورد ، بیشتر دشت زمین های دیم یا آبی جو و گندمی است که محصول آن ها برداشت شده و گله های گوسفند در جای جای آن به چشم می خورد ، دشت هموار و زمین های گوشتی چهاربره گویای خوبی بر کیفیت خوب آن است .
مرداد ماه است و هنوز آثار کلش و کاه در جای گندمزار ها و جوزارها هست ، هنوز دام ها چیزی برای خوردن در صحرا دارند ، شهریور که می آید دیگر خبری نیست .
چند کیلومتر که در جاده می روی به یک سه راهی می رسی که یک مسیرش همان جاده است که خودت در آن حرکت می کنی ، مستقیم که بروی قائد طاهر و سپس چند روستای دیگر و سمت چپ جاده که بپیچی به سمت چهاربره می روی ، درست از همین بخش جاده کوه در برابر شماست ، چشم انداز بی نظیر آن که ترکیبی از آسمان و کوه و دشت است می تواند مجموعه ای کامل از طبیعت باشد ، در روزهای بارانی و فصل بهار این چشم انداز دل رباتر است . تا خود روستا که می روی هر چه آرام منظره ها را نگاه کنی لذت بصری بیشتری نصیب آدم می شود . از همین قسمت زمین های معروف به نباتی ( نواتی ) است که بین چهاربره و قائد طاهر مشترک است ، و آب زراعی آن از روستای قائد طاهر می آید ، این قسمت تنها بخش زمین های چهاربره است که اکنون با آب چشمه آبیاری می شود . و زمین های سبزش بیشتر است ، جلوتر که می روی به یک باغ نسبتا بزرگ می رسی که ملک آقای صارمی است.
در این مسیر انگار اکسیژن هوا از هر جای کره زمین بیشتر است و هوا پاک تر . همه چیز آشناست و خاطره انگیز .
از باغ آقای صارمی که می گذری از روی پلی می رد می شوی که رودی نسبتاً عمیق در آن است. اگر بیگانه ای آن را ببیند و تو نام رود را برایش بیاوری باور نمی کند چون هیچ آبی در آن روان نیست ، در محل به آن ( ول ) می گویند, در فصل های بارندگی و برخی سال ها از آن آبی جاری می شود ، در روزگاری نه چندان دور حتی کمی آن طرف تر از پل چشمه ی آبی گوارا بود این چشمه در دهه ی هشتاد خشک شد ، همان سال ها رودخانه در همه ی سال آب داشت و آبش هم فراوان بود . یک آبشار مصنوعی داشت که می توان گفت آن روزها از زیبایی های چهاربره بود . در فصل زمستان و بهار هم در آن ماهی های ریز دیده می شد که آرزو داشتم از آن ها بگیرم .
هنوز تا روستا فاصله داری پل را رد می کنی و به سمت روستا می روی ، سمت راستت زمین هایی است که به آن دینالک می گویند و کمی بلندتر است. و سمت چپ معروف به سنگه است . این زمین ها تا پیش از سال هشتاد از آب سرچشمه ( کرتول ) آبیاری می شدند و آباد بودند اما الان تا چشم کار می کند دیم زار است و خشک .
حسی که به آن نوستالوژی می گویند برای هر کس به گونه ای است ، جایی که انسان ها در آن زندگی می کنند بخش بزرگی از این حس است ، مکان هایی که از آن برداشت خاصی دارند و حس خوبی به آن ها دست می دهد:
... [مشاهده متن کامل]
درست از لحظه ای که آهنگ رفتن به زادگاه خود را می کنم شوق عجیبی در وجودم موج می زند، نام روستایم را که می شنوم گویی کیستی خود را به یاد می آورم ، چهاربره از آن واژگانی است که برای من حکم جهان هستی را دارد ، جایی که در آن زاده شده ام و بالیده ام ، جایی که کودکی و نوجوانی و جوانی ام در آنجا شکل گرفته ، جایی که عزیزانم در آنجا بوده اند ، و نیاکانم نیز در خاکش آرمیده اند.
خودرو که حرکت می کند شوق و شعف من نیز بیشتر می شود ، مهم نیست در کجای دنیا باشی هر چه فاصله کمتر می شود شوق دیدار بیشتر می گردد .
از گردنه ای که جاده اش روبروی روستای ملمیجان است پایین می روی همان جا که جزیی از دشت سیلاخور علیا یا همان چال گودرزی است . دشتی نه چندان بزرگ که حاصلخیز است و پر آب. در کنار کوه گرین برکت خویش را گسترانیده و نصیب مردمانش می کند . به گفته ی اهالی روستای چهاربره و روستاهای مجاور آب و هوای چهاربره بهترین است در میان روستاهای دور و برش . خاک بارور آن زبانزد است اما آب کافی ندارد .
جاده ای که از آن می گذری منتهی به چند روستا می شود که عبارتند از چهاربره ( چاروره ) ، قائد طاهر یا ( کاتار ) ، جوجه حیدر یا ( جوجیر ) ، شب ماه یا ( شومه ) و نبی آباد .
در مسیر جاده و کنار آن زمین های آبادو سرسبزی می بینی که معمولاً با آب چاه اینگونه سرحال هستند، فصل تابستان است و در زمین های چهاربره که با آب چاه های عمیق زنده هستند قطعه زمین های سبزی به چشم می خورد ، بیشتر دشت زمین های دیم یا آبی جو و گندمی است که محصول آن ها برداشت شده و گله های گوسفند در جای جای آن به چشم می خورد ، دشت هموار و زمین های گوشتی چهاربره گویای خوبی بر کیفیت خوب آن است .
مرداد ماه است و هنوز آثار کلش و کاه در جای گندمزار ها و جوزارها هست ، هنوز دام ها چیزی برای خوردن در صحرا دارند ، شهریور که می آید دیگر خبری نیست .
چند کیلومتر که در جاده می روی به یک سه راهی می رسی که یک مسیرش همان جاده است که خودت در آن حرکت می کنی ، مستقیم که بروی قائد طاهر و سپس چند روستای دیگر و سمت چپ جاده که بپیچی به سمت چهاربره می روی ، درست از همین بخش جاده کوه در برابر شماست ، چشم انداز بی نظیر آن که ترکیبی از آسمان و کوه و دشت است می تواند مجموعه ای کامل از طبیعت باشد ، در روزهای بارانی و فصل بهار این چشم انداز دل رباتر است . تا خود روستا که می روی هر چه آرام منظره ها را نگاه کنی لذت بصری بیشتری نصیب آدم می شود . از همین قسمت زمین های معروف به نباتی ( نواتی ) است که بین چهاربره و قائد طاهر مشترک است ، و آب زراعی آن از روستای قائد طاهر می آید ، این قسمت تنها بخش زمین های چهاربره است که اکنون با آب چشمه آبیاری می شود . و زمین های سبزش بیشتر است ، جلوتر که می روی به یک باغ نسبتا بزرگ می رسی که ملک آقای صارمی است.
در این مسیر انگار اکسیژن هوا از هر جای کره زمین بیشتر است و هوا پاک تر . همه چیز آشناست و خاطره انگیز .
از باغ آقای صارمی که می گذری از روی پلی می رد می شوی که رودی نسبتاً عمیق در آن است. اگر بیگانه ای آن را ببیند و تو نام رود را برایش بیاوری باور نمی کند چون هیچ آبی در آن روان نیست ، در محل به آن ( ول ) می گویند, در فصل های بارندگی و برخی سال ها از آن آبی جاری می شود ، در روزگاری نه چندان دور حتی کمی آن طرف تر از پل چشمه ی آبی گوارا بود این چشمه در دهه ی هشتاد خشک شد ، همان سال ها رودخانه در همه ی سال آب داشت و آبش هم فراوان بود . یک آبشار مصنوعی داشت که می توان گفت آن روزها از زیبایی های چهاربره بود . در فصل زمستان و بهار هم در آن ماهی های ریز دیده می شد که آرزو داشتم از آن ها بگیرم .
هنوز تا روستا فاصله داری پل را رد می کنی و به سمت روستا می روی ، سمت راستت زمین هایی است که به آن دینالک می گویند و کمی بلندتر است. و سمت چپ معروف به سنگه است . این زمین ها تا پیش از سال هشتاد از آب سرچشمه ( کرتول ) آبیاری می شدند و آباد بودند اما الان تا چشم کار می کند دیم زار است و خشک .
حدودا سال 64 بود خرداد ماه . روز دوم ماه رمضان بود و من روزه بودم . تیم روستای ما ملمیجان با تیم روستای چهاربره بازی فوتبال داشتیم. خلاصه با زبان روزه و گرما ، تا ملمیجان تا چهاربره با دوچرخه 28 رکاب زدم و یکی از بچه ها هم ترکم بود. و رفتیم از ساعت 1 تا 3 در اوج گرما فوتبال بازی کردیم . زمین شان هم بزرگ بود. فوتبال بود نه فوتسال ! بعد دوباره با دوچرخه برگشتیم و برگشتنی بیشتر سربالایی هم بود. خلاصه بعد رفتم مسجد نمازمو خوندم و روزه را هم به لطف خدا گرفتم و خیلی هم خوب بود. جوانی یادش بخیر . پدر عزیزم هم یادش بخیر . ( اون موقع 15 - 16 سال داشتم. )
... [مشاهده متن کامل]
حمیدرضا فاطمی
http://fatemi84. blogfa. com
... [مشاهده متن کامل]
حمیدرضا فاطمی
روستای چهاربره قیگر
در سال های نه چندان دور که زمین های کشاورزی روستای چهاربره از آب سراب کرتول آبیاری می شد پوشش گیاهی و درختی روستا بسیار انبوه و چشمگیر بود ، باغ های چواشه ، باغ های دینالک و بیشه زار های آن، به روستا صفای
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ویژه ای می داد . امروز دیگر از آن همه باغ و بیشه کسی چیزی نمی بیند . بارش کم و خشکسالی های پیاپی و قطع حق آبه روستا از سراب کرتول پیشکشی بجز خشکی و بی طراوتی برای روستا نداشته است .
عکس هایی از تپه قی گر را می توانید پس از جستجوی قی گر در آبادیس ببینید.
دره انجیره از طبیعت چال گودرزی روستای چهاربره
گرمابه همگانی روستای چهاربره که در طی چند سال اخیر تخریب شد و به جای آن مصلایی برای نماز میت آرامستان روستا ساخته شد
آرامستان قدیمی روستای چهاربره
نمایی از چهره زمستانی روستای چهاربره که گنبد سبز امامزاده ابراهیم در آن دیده می شود .
چهاربره
روستاهای گرداگرد چهاربره : روستای چهاربره در منطقه ای معروف به چال گودرزی است و روستاهای اطراف آن یه این شرح است :
روستای توده زن ، روستای امیر آباد ، روستای بندیزه ، روستای ملمیجان ، روستای قائد طاهر , روستای شب ما
روستای توده زن ، روستای امیر آباد ، روستای بندیزه ، روستای ملمیجان ، روستای قائد طاهر , روستای شب ما
روستای چهاربره گاه بهار
زمین های کشاورزی چهاربره
بهار چهاربره
بهار روستا
نمایی از گرداگرد روستا
زمین های روستای چهاربره
چشم اندازی از روستا
✅در زبان لری کلماتی داریم که تنها از یک �حرف� ساخته شده اند و این سادگی زبانی نشان دهنده� قدمت زبان لری می باشد:
قِ 👈 کمر
کِ 👈 کِی ( چه زمانی؟ )
بِ 👈 بده
نِ 👈 نده
سِ 👈 نگاه کن ( سِ یه= این را نگاه کن )
... [مشاهده متن کامل]
لِ 👈 گلیم
عِ 👈 واقعا
گِ 👈 نوبت
مِ 👈 می دهد
اَ 👈 بله
نَ 👈 خیر
کَ 👈 کاه
یَ 👈 این
شَ 👈 انتخاب کردن
دَ 👈 ساکت شو
ص ُ👈 فردا
ش ُ👈 شانه
اَ 👈 بله
ن ِ👈 نده
ب ِ👈 بده
ت ِ👈 جنب/ نزد
جُ 👈 جان
خُ 👈 خان
لُ 👈 نژاد مادری
پَ 👈 پس
تَ 👈 آخر
هُ 👈 بگیر ( تحویل شما )
یَ ؟ 👈 منظور این شخصه؟
هَ ؟ 👈 لطفا بلندتر صحبت کنید
نُ 👈 باورش برام سخته
نِ 👈 نده
مِ؟ 👈 منظورت منم؟
وَ؟ 👈منظورت اون شخصه؟
اِ؟ 👈 جدی که نمیگی؟
100 لغت لری که کم کم دارن فراموش میشن. . .
1. تنک tonek :نازک
2. چزوگو chezogo :ورزش هاکی
3. قرسqars :طناب
4. حپ ha'p:قرص
5. فتراقfeteraq :جستجو
6. أینل aynel :زیربغل
7. ایمدال imdal:اکنون، حالا، دوباره
8. ذق zoq :سرما
9. گلموچه gelmoche:مچاله
10. سیلیج silij :لجن
11. پتی pa'ti :خالی
12. چک چنه cha'k chena :جر و بحث
13. دیله dila' :دوده
14. هورأسبو hor asbo :خورجین
15. کپو ka'po :بالای سر
16. دم هلکونی da'm halkoni :ادا درآوردن، مسخره کردن
17. زیل zeyl :زرنگ
18. غزینه ghazine :گنج
19. کورین korein : پرچین
20. آلو کردن alo :گیر دادن
21. ووری veoori :آنطرف
22. ایرشتiresht :حمله
23. تمارزو ta'marezo : آرزو به دل
24. لمو la'mo :شکمو
25. مورد moord :سوهان
26. هلپ helep :هوای دم کرده و مرطوب
27. لیراو lira'ow:آب دهان
28. اشکفتeshkaft :غار
29. پف pof : شش. منظور دستگاه تنفسی است .
30. چره cha'ra :کوتاه کردن پشم گوسفندان .
31. مکینه makine :آسیاب. با موتور کار میکرده .
32. لویینه loine : آسیابان دستی کار میکرده .
33. بوکلاش bokelash :ته دیگ
34. بوکر boker : ته دیگ
35. لاوردن laverden :متلک
36. داورو dawero :دردسر
37. هسیره hosire :والدین همسر
38. زالنه zalne :اسیر با غل و زنجیر
39. رقات reqat :ردیف
40. گرک gerek :گاهی اوقات
41. گه وه گیره ge ve gire :نوبتی
42. قپ qap :گاز دهان
43. کوور kower :فک، آرواره
44. یکاگیر yakagir :به هم پیوستن
45. زنج zenj :چانه
46. سی پریسک siperisk :پرستو
47. قیل qil :گود، عمق زیاد
48. کاله kale :کفش
49. ارسی oersi : کفش
50. لر la'r :لاغر
51. دشکه dashke :نخ
52. چپلاق chepelaq :کشیده ، سیلی
53. کاکیله kakile :دندان آسیاب
54. کلیته kelite :گردن
55. مل mel : گردن
56. ختی متی kheti meti :غلغلک
57. قررنج qorenj :نیشگون
58. کژآو kazhaow :جلبک
59. شیرشیرکدار shir shirakdar:سنجاب
60. خینی khini :قاتل
61. سریت serit : ساقه باقیمانده گندم در زمین کشاورزی .
62. تلابه telabe :دردسر، مصیبت
63. مزگونا mezgona :مژدگانی
64. کرژنگ khachang :خرچنگ
65. گورچن gorchen :عصا
66. موزبره mozbere : عصا
67. گرمچ gormech :مشت
68. چوکلی chokeli :پر
69. زورو zoro :کشتی
70. پیل pil : پول
71. پیل piel : سمج ، یک دنده
72. توک took :پوست
73. کمچه kamche :ملاقه
74. چوارشه chowarshe:برعکس
75. گپ ga'p :بزرگ
76. کَلن ka'len :بزرگ
77. صو so :فردا
78. کر و دی kero di :مه آلود
79. چاوراو chaw o raw:خبر، گزارش
80. دا da :مادر
81. دالکه daleka : مادر
82. کچی kechi :عمه
83. سیک sik :گوشه
84. کُر kor :پسر
85. مکیس mekis : تعارف
86. برد ba'rd :سنگ
87. ایواره ivare :عصر
88. بیدماق bidemaq :قهر
89. شومی shomi :هندوانه
90. زورد zeverd :محکم
91. قاف qaf :طعنه
92. داوت dawa't :عروسی
93. به ای be i: عروس
94. پرس pors :فاتحه خوانی
95. تیه tie :چشم
96. چم cham : چشم
97. گلاره gelare : چشم . ولی صرفا برای قربون صدقه رفتن به معنای "عزیز دل" به کار می رود
98. دمدیکه domdike:سنجاقک
99. قوله qole :ملخ
100. پت pet :دماغ
قِ 👈 کمر
کِ 👈 کِی ( چه زمانی؟ )
بِ 👈 بده
نِ 👈 نده
سِ 👈 نگاه کن ( سِ یه= این را نگاه کن )
... [مشاهده متن کامل]
لِ 👈 گلیم
عِ 👈 واقعا
گِ 👈 نوبت
مِ 👈 می دهد
اَ 👈 بله
نَ 👈 خیر
کَ 👈 کاه
یَ 👈 این
شَ 👈 انتخاب کردن
دَ 👈 ساکت شو
ص ُ👈 فردا
ش ُ👈 شانه
اَ 👈 بله
ن ِ👈 نده
ب ِ👈 بده
ت ِ👈 جنب/ نزد
جُ 👈 جان
خُ 👈 خان
لُ 👈 نژاد مادری
پَ 👈 پس
تَ 👈 آخر
هُ 👈 بگیر ( تحویل شما )
یَ ؟ 👈 منظور این شخصه؟
هَ ؟ 👈 لطفا بلندتر صحبت کنید
نُ 👈 باورش برام سخته
نِ 👈 نده
مِ؟ 👈 منظورت منم؟
وَ؟ 👈منظورت اون شخصه؟
اِ؟ 👈 جدی که نمیگی؟
100 لغت لری که کم کم دارن فراموش میشن. . .
1. تنک tonek :نازک
2. چزوگو chezogo :ورزش هاکی
3. قرسqars :طناب
4. حپ ha'p:قرص
5. فتراقfeteraq :جستجو
6. أینل aynel :زیربغل
7. ایمدال imdal:اکنون، حالا، دوباره
8. ذق zoq :سرما
9. گلموچه gelmoche:مچاله
10. سیلیج silij :لجن
11. پتی pa'ti :خالی
12. چک چنه cha'k chena :جر و بحث
13. دیله dila' :دوده
14. هورأسبو hor asbo :خورجین
15. کپو ka'po :بالای سر
16. دم هلکونی da'm halkoni :ادا درآوردن، مسخره کردن
17. زیل zeyl :زرنگ
18. غزینه ghazine :گنج
19. کورین korein : پرچین
20. آلو کردن alo :گیر دادن
21. ووری veoori :آنطرف
22. ایرشتiresht :حمله
23. تمارزو ta'marezo : آرزو به دل
24. لمو la'mo :شکمو
25. مورد moord :سوهان
26. هلپ helep :هوای دم کرده و مرطوب
27. لیراو lira'ow:آب دهان
28. اشکفتeshkaft :غار
29. پف pof : شش. منظور دستگاه تنفسی است .
30. چره cha'ra :کوتاه کردن پشم گوسفندان .
31. مکینه makine :آسیاب. با موتور کار میکرده .
32. لویینه loine : آسیابان دستی کار میکرده .
33. بوکلاش bokelash :ته دیگ
34. بوکر boker : ته دیگ
35. لاوردن laverden :متلک
36. داورو dawero :دردسر
37. هسیره hosire :والدین همسر
38. زالنه zalne :اسیر با غل و زنجیر
39. رقات reqat :ردیف
40. گرک gerek :گاهی اوقات
41. گه وه گیره ge ve gire :نوبتی
42. قپ qap :گاز دهان
43. کوور kower :فک، آرواره
44. یکاگیر yakagir :به هم پیوستن
45. زنج zenj :چانه
46. سی پریسک siperisk :پرستو
47. قیل qil :گود، عمق زیاد
48. کاله kale :کفش
49. ارسی oersi : کفش
50. لر la'r :لاغر
51. دشکه dashke :نخ
52. چپلاق chepelaq :کشیده ، سیلی
53. کاکیله kakile :دندان آسیاب
54. کلیته kelite :گردن
55. مل mel : گردن
56. ختی متی kheti meti :غلغلک
57. قررنج qorenj :نیشگون
58. کژآو kazhaow :جلبک
59. شیرشیرکدار shir shirakdar:سنجاب
60. خینی khini :قاتل
61. سریت serit : ساقه باقیمانده گندم در زمین کشاورزی .
62. تلابه telabe :دردسر، مصیبت
63. مزگونا mezgona :مژدگانی
64. کرژنگ khachang :خرچنگ
65. گورچن gorchen :عصا
66. موزبره mozbere : عصا
67. گرمچ gormech :مشت
68. چوکلی chokeli :پر
69. زورو zoro :کشتی
70. پیل pil : پول
71. پیل piel : سمج ، یک دنده
72. توک took :پوست
73. کمچه kamche :ملاقه
74. چوارشه chowarshe:برعکس
75. گپ ga'p :بزرگ
76. کَلن ka'len :بزرگ
77. صو so :فردا
78. کر و دی kero di :مه آلود
79. چاوراو chaw o raw:خبر، گزارش
80. دا da :مادر
81. دالکه daleka : مادر
82. کچی kechi :عمه
83. سیک sik :گوشه
84. کُر kor :پسر
85. مکیس mekis : تعارف
86. برد ba'rd :سنگ
87. ایواره ivare :عصر
88. بیدماق bidemaq :قهر
89. شومی shomi :هندوانه
90. زورد zeverd :محکم
91. قاف qaf :طعنه
92. داوت dawa't :عروسی
93. به ای be i: عروس
94. پرس pors :فاتحه خوانی
95. تیه tie :چشم
96. چم cham : چشم
97. گلاره gelare : چشم . ولی صرفا برای قربون صدقه رفتن به معنای "عزیز دل" به کار می رود
98. دمدیکه domdike:سنجاقک
99. قوله qole :ملخ
100. پت pet :دماغ
نقل قول از درگاه خبرگزاری آخرین خبر :
آب "دز" از زاگرس مرکزی در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی�بروجرد�نزدیکی�چهاربره�جریان می یابد، از کنار شهر اندیمشک و پس از عبور از سد دز اندیمشک، از میان شهر�دزفول�می گذرد و در ۱۰۰ کیلومتری جنوب این شهر در�بندر قیر�به کارون می ریزد. این رود با حجم بالای آب در طول تاریخ شریان حیاتی�کشاورزی متمرکز�در منطقه بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
آب "دز" از زاگرس مرکزی در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی�بروجرد�نزدیکی�چهاربره�جریان می یابد، از کنار شهر اندیمشک و پس از عبور از سد دز اندیمشک، از میان شهر�دزفول�می گذرد و در ۱۰۰ کیلومتری جنوب این شهر در�بندر قیر�به کارون می ریزد. این رود با حجم بالای آب در طول تاریخ شریان حیاتی�کشاورزی متمرکز�در منطقه بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
انگلیسیشه
نمایی از منطقه توده زن ، چهاربره ، اشترینان
عزاداری روز عاشورا روستای چهاربره
آرامستان روستای چهاربره
نمایی از روستای چهاربره
بهره برداری از زمین چمن مصنوعی روستای چهاربره
سفرنامه ناصرالدین شاه قاجار به ونایی که نام چهاربره در آن آمده است :
تلگرافخانه بروجرد, [۱۹. ۰۲. ۱۶ ۱۲:۰۰]
سفرنامه عراق عجم
نوشته ناصرالدین شاه قاجار
بروجرد - روز چهارم
جمعه بیست و هشتم ذیقعده 1309 قمری
... [مشاهده متن کامل]
امروز خیال داریم برویم بسراب ونّائی صبح برخاسته آمدیم بیرون سوار کالسکه شده رو بمغرب راندیم از پهلوی اردو و نزدیک چادر جلال الدّوله که توی باغی زده بود گذشتیم که باصطلاح اهل بروجرد باغهای محوّطه شهر را تکیه میگویند از کوچه باغ زیاد و پلهای متعدّد که روی نهرها بسته بودند با کالسکه عبور کردیم امّا کالسکه از اینجاها بزحمت میگذشت تا اینکه راه کالسکه سربالا و خوب و هموار شد و همه جا سربالا رانده دو ساعت و نیم بلکه سه ساعت راه رفتیم تا رسیدیم بسرچشمه ونائی در بین راه همینکه بسر گردنه رسیدیم از دست راست جلگه سیلاخور علیا نمایان شد که بقدر صد پارچه ده و آبادی داشت یک ده خیلی معتبری هم پیدا بود که اسمش اشترینان است و میگفتند بقدر هزار خانوار جمعیّت دارد اطراف هم همه درّه و ماهور و پوشیده از سبزه و زراعت دیمی و آبی بود کوه الوند همدان هم از دور پیدا بود که چند لکّه برف داشت لطیفخان سرهنگ فوج سیلاخوری هم که دو دانگ از این ده ونّائی مال او است خودش در رکاب بود و بلدیّت میکرد و اسامی دهات را میدانست و بعرض میرسانید رفتیم تا رسیدیم باوّل تنگه که چند نهر آب صاف از آنجا جاری بود و از توی درّه هم رودخانه میگذشت و از اینجا جلگه تشکیل مییافت در حقیقت از اینجا جزو جلگه کفش گری است میرزا محمّد خان
و فخر الملک هم در رکاب بودند اکبر خان نایب ناظر و معتضد السّلطنه و احمد خان و سایر پیشخدمتها هم اوّل همین تنگه ایستاده بودند حاجب الدّوله هم همراه آمده بود که یورت سراپرده را معیّن کنیم که بدهد بزنند فرمودیم اوّل همین تنگه پیشخانه را بیاورند و چادر بزنند چون از اینجا باید بحسین آباد برویم سر راه هم هست و راه نزدیک تر است اردو همینجا بیفتد امیر خان سردار هم در رکاب بود راندیم سربالا راه را همه جا خوب ساخته اند امّا چون سربالا بود و کالسکه بصعوبت میرفت از کالسکه پیاده شده سوار اسب شدیم و پی آبی را که از درّه میآمد همین طور گرفته راندیم بعضی جاها در توی درّه درخت بید کاشته بودند رفتیم تا رسیدیم بجلگه ونّائی امّا جلگه بزرگی نیست بلکه درّه وسعتی پیدا میکند و ده و آبادی در اینجا است که بقدر سیصد خانوار میشود ده پاکیزه ایست خانها از سنگ و گل دارد خانه خوب قابلی ندارد مگر یکخانه که مال یعقوب سلطان پسر لطیفخان است چشمه آبی از بالای ده بیرون میآید و از دور یک سکّوئی میگذرد که این سکّو را دور اصله یک چناری ساخته اند که میگویند اینچنار پنجهزار سال عمر دارد و از شدّت کهنگی وسط چنار سوخته و تمام شده است کتلهای بزرگ دارد و معلوم است که خیلی کهنه و قدیم است دو ریشه چنار بایستی بیست ذرع باشد آب سرد صاف گوارائی از اینچشمه بیرون میآید که هیچ نسبتی بچشمهای سراب هکّ و عمارت و سایر جاها ندارد پیاده شده تماشا کردیم بعد سوار شده از توی آبادی ده بیرون رفته از تپّه بالا آمدیم که سرابهای آنطرف را هم تماشا کنیم سر تپّه که رسیدیم دیدیم چشمهای زیادی هم از اینجا جاری است سراب ونّائی از اینطرف تپّه و این چشمها از آنطرف جاری شده رودخانه را که بشهر بروجرد میآید تشکیل میدهند که یک تپّه میانه این دو سراب فاصله است امّا آنطرف تپّه درخت زیادی نداشت و چندان باصفا نبود اینطرف اشجارش بیشتر است دوباره برگشته آمدیم سر همان آب ونّائی بقدر دو هزار قدم زیر دست ده که درخت بید زیادی داشت و چمن بود کنار رودخانه محلّ خوبی را انتخاب کرده فرمودیم آفتاب گردان زدند و بنهار افتادیم اینجا هوای بسیار خوشی داشت دو طرف این درّه کوههای خیلی بلند سبز برفی خوب دارد که همه جا اسب رو است و یکراهی هم از اینجا دارد که بخاوه و الشتر لرستان میرود بعد از نهار قدری استراحت کرده برخاستیم چای و عصرانه خورده دو ساعت و نیم بلکه زیادتر بغروب مانده بود که سوار شدیم و راندیم برای منزل و یکربع بغروب مانده وارد منزل شدیم شب بعد از شام جناب امین السّلطان و مجد الدّوله و امیر خان سردار و اکبر خان نایب ناظر و اعتماد الحضرة را خواسته بودیم بحضور آمدند و بعضی فرمایشات بآنها فرموده مرخّص شدند و رفتند
دهاتی که امروز در دست راست جادّه از مسافت زیادی دیدیم از اینقرار است ( قریه قلعه شمشاد خرده مالک ) ( قریه قلعه حاتم ملکی حاجی میرزا ابو تراب ) ( قریه قلعه کوچک ملکی حاجی یوسف ) ( قریه توزه زن ملکی مظفّر الملک ) ( قریه چهار برّه ملکی باقر خان ) ( قریه بنه دیزه ملکی ایضا ) ( قریه برکت آباد ملکی عبد الرّحیم خان ) ( قریه درّه گرگی خرده مالک ) ( قریه کیال دست چپ خیلی نزدیک بجادّه و خرده مالک است
تلگرافخانه بروجرد, [۱۹. ۰۲. ۱۶ ۱۲:۰۰]
سفرنامه عراق عجم
نوشته ناصرالدین شاه قاجار
بروجرد - روز چهارم
جمعه بیست و هشتم ذیقعده 1309 قمری
... [مشاهده متن کامل]
امروز خیال داریم برویم بسراب ونّائی صبح برخاسته آمدیم بیرون سوار کالسکه شده رو بمغرب راندیم از پهلوی اردو و نزدیک چادر جلال الدّوله که توی باغی زده بود گذشتیم که باصطلاح اهل بروجرد باغهای محوّطه شهر را تکیه میگویند از کوچه باغ زیاد و پلهای متعدّد که روی نهرها بسته بودند با کالسکه عبور کردیم امّا کالسکه از اینجاها بزحمت میگذشت تا اینکه راه کالسکه سربالا و خوب و هموار شد و همه جا سربالا رانده دو ساعت و نیم بلکه سه ساعت راه رفتیم تا رسیدیم بسرچشمه ونائی در بین راه همینکه بسر گردنه رسیدیم از دست راست جلگه سیلاخور علیا نمایان شد که بقدر صد پارچه ده و آبادی داشت یک ده خیلی معتبری هم پیدا بود که اسمش اشترینان است و میگفتند بقدر هزار خانوار جمعیّت دارد اطراف هم همه درّه و ماهور و پوشیده از سبزه و زراعت دیمی و آبی بود کوه الوند همدان هم از دور پیدا بود که چند لکّه برف داشت لطیفخان سرهنگ فوج سیلاخوری هم که دو دانگ از این ده ونّائی مال او است خودش در رکاب بود و بلدیّت میکرد و اسامی دهات را میدانست و بعرض میرسانید رفتیم تا رسیدیم باوّل تنگه که چند نهر آب صاف از آنجا جاری بود و از توی درّه هم رودخانه میگذشت و از اینجا جلگه تشکیل مییافت در حقیقت از اینجا جزو جلگه کفش گری است میرزا محمّد خان
و فخر الملک هم در رکاب بودند اکبر خان نایب ناظر و معتضد السّلطنه و احمد خان و سایر پیشخدمتها هم اوّل همین تنگه ایستاده بودند حاجب الدّوله هم همراه آمده بود که یورت سراپرده را معیّن کنیم که بدهد بزنند فرمودیم اوّل همین تنگه پیشخانه را بیاورند و چادر بزنند چون از اینجا باید بحسین آباد برویم سر راه هم هست و راه نزدیک تر است اردو همینجا بیفتد امیر خان سردار هم در رکاب بود راندیم سربالا راه را همه جا خوب ساخته اند امّا چون سربالا بود و کالسکه بصعوبت میرفت از کالسکه پیاده شده سوار اسب شدیم و پی آبی را که از درّه میآمد همین طور گرفته راندیم بعضی جاها در توی درّه درخت بید کاشته بودند رفتیم تا رسیدیم بجلگه ونّائی امّا جلگه بزرگی نیست بلکه درّه وسعتی پیدا میکند و ده و آبادی در اینجا است که بقدر سیصد خانوار میشود ده پاکیزه ایست خانها از سنگ و گل دارد خانه خوب قابلی ندارد مگر یکخانه که مال یعقوب سلطان پسر لطیفخان است چشمه آبی از بالای ده بیرون میآید و از دور یک سکّوئی میگذرد که این سکّو را دور اصله یک چناری ساخته اند که میگویند اینچنار پنجهزار سال عمر دارد و از شدّت کهنگی وسط چنار سوخته و تمام شده است کتلهای بزرگ دارد و معلوم است که خیلی کهنه و قدیم است دو ریشه چنار بایستی بیست ذرع باشد آب سرد صاف گوارائی از اینچشمه بیرون میآید که هیچ نسبتی بچشمهای سراب هکّ و عمارت و سایر جاها ندارد پیاده شده تماشا کردیم بعد سوار شده از توی آبادی ده بیرون رفته از تپّه بالا آمدیم که سرابهای آنطرف را هم تماشا کنیم سر تپّه که رسیدیم دیدیم چشمهای زیادی هم از اینجا جاری است سراب ونّائی از اینطرف تپّه و این چشمها از آنطرف جاری شده رودخانه را که بشهر بروجرد میآید تشکیل میدهند که یک تپّه میانه این دو سراب فاصله است امّا آنطرف تپّه درخت زیادی نداشت و چندان باصفا نبود اینطرف اشجارش بیشتر است دوباره برگشته آمدیم سر همان آب ونّائی بقدر دو هزار قدم زیر دست ده که درخت بید زیادی داشت و چمن بود کنار رودخانه محلّ خوبی را انتخاب کرده فرمودیم آفتاب گردان زدند و بنهار افتادیم اینجا هوای بسیار خوشی داشت دو طرف این درّه کوههای خیلی بلند سبز برفی خوب دارد که همه جا اسب رو است و یکراهی هم از اینجا دارد که بخاوه و الشتر لرستان میرود بعد از نهار قدری استراحت کرده برخاستیم چای و عصرانه خورده دو ساعت و نیم بلکه زیادتر بغروب مانده بود که سوار شدیم و راندیم برای منزل و یکربع بغروب مانده وارد منزل شدیم شب بعد از شام جناب امین السّلطان و مجد الدّوله و امیر خان سردار و اکبر خان نایب ناظر و اعتماد الحضرة را خواسته بودیم بحضور آمدند و بعضی فرمایشات بآنها فرموده مرخّص شدند و رفتند
دهاتی که امروز در دست راست جادّه از مسافت زیادی دیدیم از اینقرار است ( قریه قلعه شمشاد خرده مالک ) ( قریه قلعه حاتم ملکی حاجی میرزا ابو تراب ) ( قریه قلعه کوچک ملکی حاجی یوسف ) ( قریه توزه زن ملکی مظفّر الملک ) ( قریه چهار برّه ملکی باقر خان ) ( قریه بنه دیزه ملکی ایضا ) ( قریه برکت آباد ملکی عبد الرّحیم خان ) ( قریه درّه گرگی خرده مالک ) ( قریه کیال دست چپ خیلی نزدیک بجادّه و خرده مالک است
قالیبافی مناطق مختلف لرستان : بروجرد و اشترینان
مجموعه: خوشه فرش دستباف منتشر شده در 01 خرداد 1400 قالیبافی مناطق مختلف لرستان : بروجرد و اشترینان طرح فرش چهاربره طرح فرش ریزماهی فرش چهاربره علمدار فرش طرح گنجشکی ترنج سماوری لچک ترنج گل آلبالو
... [مشاهده متن کامل]
طرح های ماهی درهم ( هراتی، ریز ماهی ) و بته ای از مهم ترین و در عین حال فراگیر ترین طرح های قالی ایران و لرستان است. قالی های این دو سبک طرح در منطقه بروجرد ، ریز نقش ترین طرح های استان بوده اند. در روستاهای این شهرستان طرح های متنوع دیگری نیز بافته می شده که در محدود به همین منطقه بوده اند.
طرح چهاربره
در گویش محلی چاروره گفته می شود، از لحاظ موقعیت جغرافیایی روستای چهار بره در شمال بروجرد قرار گرفته است و از لحاظ کیفیت در طرح و نقش و بافت در گروه تولیدات با کیفیت استان است. از نمونه بافته های چهاربره می توان به طرح علمدار اشاره کرد. فرش چهار بره و علمدار بروجرد از گونه های قدیمی استان است که در گذشته بافت آن از رونق خوبی برخوردار بوده است. طرح چهار بره واگیره ای است و در اولین نگاه تاثیر طرح هراتی را در آن می توان مشاهده نمود . در چهار بره متن از موتیف های درشتی مانند گل لوتوس و برگ کنگری استفاده شده است.
طرح چهار بره و ریز ماهی
معمولا تعداد حاشیه یکی می باشد و طره هم لته سیب رایج در کل کشور است. قالی های این روستا معمولا از روی حاشیه شناخته می شود و در واقع می توان گفت بافنده حاشیه را به عنوان اصالت بافت روستا عامل شناسایی انتخاب کرده و با متن بازی می کند. ریشه یابی تاریخی حاشیه هم اصل آن را به حاشیه هراتی می رساند که با توجه به ذهنیت بافنده تغییراتی در آن صورت گرفته است. رنگ بندی علمدار چهاربره تیره و معمولا سرمه ای سیر و روناسی به عنوان رنگ زمینه انتخاب می شد، تعداد رنگ های مورد استفاده در این نوع دستبافته از ۷ رنگ شامل سرمه ای، روناسی ، زرد، سبز، آبی، سفید و نارنجی، متجاوز نمی شود و رنگبندی موتیف ها به گونه ای است که تا حدی سنگینی متن را جبران کرده و جلوه ی بیشتری داشته باشند. برای بافت این سبک طرح در استان از الگوی بافت ثابت که همان تکه فرش ها یا در اصطلاح محلی دستور بوده است.
دستو اورنک
طرح چهار بره در ابعاد ذرع و نیم و قایچه ای و کناره بافته می شود. بدلیل واگیره ای بودن، این طرح قابلیت آنرا دارد که در ابعاد مختلف و بنا به نباز و تشخیص بافنده ، بافته شود.
چهاربره علمدار
طرح علمدار در واقع همان طرح معروف هراتی است که در غرب ایران با نگاره های اصلی گل الماسی که در چهار سوی آن چهار برگ یا ماهی قرار دارد تزیین شده است و در این منطقه با خلاقیت و ذهنیت بافنده چنین حالتی را به خود گرفته است. در صورت دقت به این طرحواگیره ای ، ماهی ها که به شکل برگ هستند دیده می شوند. بافنده برای تنوع بیشتر نمادهایی از لوزی با موتیف های گل لوتوس و ماهی را در متن قرار داده است. در برخی نمونه ها تعداد ۴ حاشیه با موتیف های گل لوتوس، لته سیب و بته استفاده شدهاست.
فرش چهار بره علمدار
طرح گنجشکی ( ملیچه ای ) روستای چهار بره
نمونه دیگری از تولیدات روستای چهار بره طرح گنجشکی است. طرح گنجشکی دارای نقشه تکراری ( واگیره ای ) است واگیره ها لوری هایی می باشند که به وسیله گل های الماس و لوتوس در اندازه های مختلف به یکدیگر مرتبط شده و داخل لوزی ها موتیف های گنجشک و عقاب قرار می گیرد. قالی طرح گنجشکی نسبت به طرح علمدار همین روستا دارای موتیف های ریزتر و رنگ بندی زیبا و ملایمتری است و مهارت بیشتری در بافت را نشان می دهد. حاشیه مورد استفاده معروف چهار بره است که بررسی تاریخی ریشه آن را به حاشیه های معروف هراتی رساند که به شکل ساده تر با حالت روستایی بافته شده است. این طرح هم به تبعیت از طرح های دیگر این روستا و همچنین استان لرستان از رنگ سرمه ای برای زمینه استفاده کرده است. نمونه مورد نظر قالی قدیمی و تماما دارای رنگرزی گیاهی و رنگرزی شده در خود لرستان و بروجرد باشد.
مجموعه: خوشه فرش دستباف منتشر شده در 01 خرداد 1400 قالیبافی مناطق مختلف لرستان : بروجرد و اشترینان طرح فرش چهاربره طرح فرش ریزماهی فرش چهاربره علمدار فرش طرح گنجشکی ترنج سماوری لچک ترنج گل آلبالو
... [مشاهده متن کامل]
طرح های ماهی درهم ( هراتی، ریز ماهی ) و بته ای از مهم ترین و در عین حال فراگیر ترین طرح های قالی ایران و لرستان است. قالی های این دو سبک طرح در منطقه بروجرد ، ریز نقش ترین طرح های استان بوده اند. در روستاهای این شهرستان طرح های متنوع دیگری نیز بافته می شده که در محدود به همین منطقه بوده اند.
طرح چهاربره
در گویش محلی چاروره گفته می شود، از لحاظ موقعیت جغرافیایی روستای چهار بره در شمال بروجرد قرار گرفته است و از لحاظ کیفیت در طرح و نقش و بافت در گروه تولیدات با کیفیت استان است. از نمونه بافته های چهاربره می توان به طرح علمدار اشاره کرد. فرش چهار بره و علمدار بروجرد از گونه های قدیمی استان است که در گذشته بافت آن از رونق خوبی برخوردار بوده است. طرح چهار بره واگیره ای است و در اولین نگاه تاثیر طرح هراتی را در آن می توان مشاهده نمود . در چهار بره متن از موتیف های درشتی مانند گل لوتوس و برگ کنگری استفاده شده است.
طرح چهار بره و ریز ماهی
معمولا تعداد حاشیه یکی می باشد و طره هم لته سیب رایج در کل کشور است. قالی های این روستا معمولا از روی حاشیه شناخته می شود و در واقع می توان گفت بافنده حاشیه را به عنوان اصالت بافت روستا عامل شناسایی انتخاب کرده و با متن بازی می کند. ریشه یابی تاریخی حاشیه هم اصل آن را به حاشیه هراتی می رساند که با توجه به ذهنیت بافنده تغییراتی در آن صورت گرفته است. رنگ بندی علمدار چهاربره تیره و معمولا سرمه ای سیر و روناسی به عنوان رنگ زمینه انتخاب می شد، تعداد رنگ های مورد استفاده در این نوع دستبافته از ۷ رنگ شامل سرمه ای، روناسی ، زرد، سبز، آبی، سفید و نارنجی، متجاوز نمی شود و رنگبندی موتیف ها به گونه ای است که تا حدی سنگینی متن را جبران کرده و جلوه ی بیشتری داشته باشند. برای بافت این سبک طرح در استان از الگوی بافت ثابت که همان تکه فرش ها یا در اصطلاح محلی دستور بوده است.
دستو اورنک
طرح چهار بره در ابعاد ذرع و نیم و قایچه ای و کناره بافته می شود. بدلیل واگیره ای بودن، این طرح قابلیت آنرا دارد که در ابعاد مختلف و بنا به نباز و تشخیص بافنده ، بافته شود.
چهاربره علمدار
طرح علمدار در واقع همان طرح معروف هراتی است که در غرب ایران با نگاره های اصلی گل الماسی که در چهار سوی آن چهار برگ یا ماهی قرار دارد تزیین شده است و در این منطقه با خلاقیت و ذهنیت بافنده چنین حالتی را به خود گرفته است. در صورت دقت به این طرحواگیره ای ، ماهی ها که به شکل برگ هستند دیده می شوند. بافنده برای تنوع بیشتر نمادهایی از لوزی با موتیف های گل لوتوس و ماهی را در متن قرار داده است. در برخی نمونه ها تعداد ۴ حاشیه با موتیف های گل لوتوس، لته سیب و بته استفاده شدهاست.
فرش چهار بره علمدار
طرح گنجشکی ( ملیچه ای ) روستای چهار بره
نمونه دیگری از تولیدات روستای چهار بره طرح گنجشکی است. طرح گنجشکی دارای نقشه تکراری ( واگیره ای ) است واگیره ها لوری هایی می باشند که به وسیله گل های الماس و لوتوس در اندازه های مختلف به یکدیگر مرتبط شده و داخل لوزی ها موتیف های گنجشک و عقاب قرار می گیرد. قالی طرح گنجشکی نسبت به طرح علمدار همین روستا دارای موتیف های ریزتر و رنگ بندی زیبا و ملایمتری است و مهارت بیشتری در بافت را نشان می دهد. حاشیه مورد استفاده معروف چهار بره است که بررسی تاریخی ریشه آن را به حاشیه های معروف هراتی رساند که به شکل ساده تر با حالت روستایی بافته شده است. این طرح هم به تبعیت از طرح های دیگر این روستا و همچنین استان لرستان از رنگ سرمه ای برای زمینه استفاده کرده است. نمونه مورد نظر قالی قدیمی و تماما دارای رنگرزی گیاهی و رنگرزی شده در خود لرستان و بروجرد باشد.
روزگاری نه چندان دور زمین های کشاورزی روستای چهاربره به وسیله آب سراب ( سرچشمه ) کرتول که از کوه گرین ( گرو ) می جوشد سیراب می شد این زمین ها حدود هفتصد هکتار بود و با توجه به اینکه استان لرستان از جمله مناطق پر آب ایران است آب این سراب هم بسیار زیاد است . اما بنا به دلایلی که این گفته جای بیان آن نیست این آب قطع شد و ریشه ی این اتفاق در اختلاف اهالی دو روستای چهاربره و توده زن بود .
... [مشاهده متن کامل]
البته در خود روستا هم چند قنات و چشمه ی قدیمی وجود داشت .
پس از قطع آب عده ی اندکی تعدادی چاه کندندو بیشتر اهالی روستا بدون آب ماندند و معیشت آن ها شدیداً آسیب دید .
اکنون حدود بیست سال است که آب روستا قطع شده و اهالی روستای توده زن با این ثروت که نتیجه قطع آب روستای چهاربره است هر روز پولدارتر می شوند و اهالی روستای چهاربره با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند .
باغ ها و بیشه ها و یونجه زار های روستای چهاربره خشکید . و در مقابل روستای توده زن مانند خطه شمال سرسبز شد .
امید است که در این کار گشایشی شود و مردم مظلوم روستای چهاربره به حق قانونی و شرعی خود برسند .
... [مشاهده متن کامل]
البته در خود روستا هم چند قنات و چشمه ی قدیمی وجود داشت .
پس از قطع آب عده ی اندکی تعدادی چاه کندندو بیشتر اهالی روستا بدون آب ماندند و معیشت آن ها شدیداً آسیب دید .
اکنون حدود بیست سال است که آب روستا قطع شده و اهالی روستای توده زن با این ثروت که نتیجه قطع آب روستای چهاربره است هر روز پولدارتر می شوند و اهالی روستای چهاربره با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند .
باغ ها و بیشه ها و یونجه زار های روستای چهاربره خشکید . و در مقابل روستای توده زن مانند خطه شمال سرسبز شد .
امید است که در این کار گشایشی شود و مردم مظلوم روستای چهاربره به حق قانونی و شرعی خود برسند .
در میان روستاهای اطراف آنچه ویژگی بارز روستای می باشد خاک حاصلخیز و آب و هوای خوب آن است ، روزگاری در این روستا قالی های مخصوص و با نام روستا بافته می شد که اکنون با قیمت های خوب معامله می شود ، اما الان نمی دانم آیا هنوز هم از آن قالی ها می بافند یا نه .
واما درباره چگونگی نام گذاری چهاربره که در گزارشهای قبلی اشاره گردید، چهاربره از چهار مزرعه ی اصلی ، یعنی چواشه، دینالک، سونگه وپنج لونگه، تشکیل شده است ، ومزرعه ی نوآتی ( نباتی ) زیر مجموعه ی چهار مزرعه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ی اصلی می باشد ، یعنی مزر عه ی نباتی ، خود به چهار قسمت کوچکتر تقسیم وهر قسمت زیر مجموعه ی یک قسمت اصلی می باشد، لازم به ذکر است اسامی به زبان لری محلی می باشد، که معادل فارسی به شرح زیر می باشد، چواشه یعنی بر عکس ، وارونه - دینالک، معنی یا مترادف آن یافت نشد که از بزرگان روستا بایست پرسیده شو د، سونگه، یعنی سه دانگ، پنج لونگه ، یعنی پنج لنگه، اما به چه دلیل به این نامها ، نام گذاری شده اند ، مشخص نیست۰
روستای چهاربره از روزگاران گذشته حوالی سال۱۳۱۵ دارای سه مسجد به نامهای ، مسجد صاحب الزمان ( عج ) ، مسجد امام علی ( ع ) ، ومسجدامام حسن ( ع ) می باشدبه نحوی که روستای چهاربره از قدیم درمنطقه ی بروجرد به
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دارالمومنین معروف بوده است، وعلمای مشهوری دربروجردنظیر آیت الله صاحب الزمانی ( ره ) چند سال امامت جماعت این روستا را به عهده داشته اند واز همان موقع جلسات قرآنی در روستا تشکیل گردیدکه هم اکنون هم ادامه دارد، این روستا دارای دوحسینیه به نامهای حسینیه ابوالفضل العباس وقمر بنی هاشم ( ع ) که یکی از بزرگترین حسینیه های منطقه بروجرد می باشد، است،
روستای چهاربره دارای سه رشته قنا ت به نامهای قنات گلدره درحد فاصل سمت غرب روستای چهاربره به سمت روستای شب ماه ، قنات دینالک واقع درشمال غرب روستا وبه سمت روستای قائد طاهرکه طی سال جاری دهانه قنات لایروبی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
شده است، وقنات معروف به چشمه ی مرده شور خانه واقع در داخل روستا پشت خانه ی بهداشت میباشد که متاسفانه به علت حفاری چاه های متعدد در اطراف قنوات مذکور وبارش کم نزولات جوی هر سه قنات در حالت کما قرار گرفته اند که امداد مسئولین را می طلبد، دقیقا در وسط دو قنات دینالک وقنات چشمه مرده شور خانه یک تپه ی باستانی با قدمتی حدود بیش از چهار هزار سال وجود داردکه سفالینه های موجود در این تپه موید تاریخ آن می باشد، که طی سنوات اخیر توسط افرا د سود جو وسارق مورد حفاری قرار گرفته است به نظر میر سد تاریخ تپه وقنوات به هم بستگی ومربوط باشد، ( اطلاعات تکمیلی تر از روستا به آگاهی خواهد رسید ) ، _احمد معظمی گودرزی
همان چهار بر درست است یعنی چهارقسمت که مزارع کشاورزی آن چهارمنطقه به نامهای چواشه . دینالک. سونگه وپنج لونگه. نباتی میباشد واینکه گفته شده اصالتی بختیاری داردکاملا اشتباه است.
اینکه قید کرده اند از طایفه چهاربری بختیاری کاملا اشتباه است
چهاربره به معنی چهارقسمت ( بر ) درزبان محلی یعنی قسمت وتکه ، چرا که این روستا به چهار مزرعه یاصلی یعنی چواشه، دینالک، سونگه پنج لونگه ونباتی تقسیم شده است
باسلام نام چهاربره از طایفه چهاربری هفت لنگ بختیاری گرفته شده ومردمان ان روستااصالتا بختیاری هستند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)