چهار برج
لغت نامه دهخدا
چهاربرج. [ چ َ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز. 52 تن سکنه دارد. از رودخانه شش پیر آبیاری می شود. محصولش غلات ، حبوبات ، شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
چهاربرج. [ چ َ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان نوشهر، 230 تن سکنه دارد. از چاه آبیاری میشود. محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
چهاربرج. [ چ َ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر. 300 تن سکنه دارد. از رودخانه شاپور و چاه آبیاری میشود. محصولش غلات ، تنباکو، و صیفی است. شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
چهاربرج. [ چ َ ب ُ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، 66 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
چهاربرج. [ چ َ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد. در 2400 گزی شمال باختری مشهد واقع است و 411 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن قالیچه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
چهاربرج. [ چ َ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. در 24هزارگزی شمال باختری اسفراین واقع است. 624 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات ، پنبه ، زیره و انواع میوه است. شغل اهالی زراعت و مالداری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
چهاربرج. [ چ َ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد، 411 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید