چهار پای
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دارند. چهار پا ٠ ذو اربعه قوائم ٠ که بر چهار پایه و قائمه استوار باشد ٠ یا گروهی از حیوانات اهالی یا وحشی که بر دو دست و دو پا حرکت کنند ٠
پیشنهاد کاربران
چهارپای:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " چهارپای" می نویسد : ( ( چهارپای در پهلوی در همین ریخت در معنی ستور و دام بکار می رفته است . ریختی کوتاه شدهاز آن ، در پارسی ، " چاروا " است. ) )
( ( جز اوهر چه دید اندرو چارپای
... [مشاهده متن کامل]
بیفگند و زیشان بپرداخت جای ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 300. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " چهارپای" می نویسد : ( ( چهارپای در پهلوی در همین ریخت در معنی ستور و دام بکار می رفته است . ریختی کوتاه شدهاز آن ، در پارسی ، " چاروا " است. ) )
( ( جز اوهر چه دید اندرو چارپای
... [مشاهده متن کامل]
بیفگند و زیشان بپرداخت جای ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 300. )