چهارواداری. [ چ َ / چ ِ هارْ ] ( حامص مرکب ) کار چاروادار. عمل چاروادار. چارواداری. چهارپا به کرایه دادن. چهارپا داشتن. کرایه کشی. رجوع به چارواداری شود. || رفتاری خشن ودور از آداب در نشستن و خاستن و صرف غذا و جز آن.
فرهنگ فارسی
کار چار وادار عمل چار وادار . چار وداری . چهار پا بکرایه دادن . چهار پا داشتن . یا رفتاری خشن و دور از آداب در نشستن و خاستن و صرف غذا و جز آن .