چهار وادار

لغت نامه دهخدا

چهاروادار. [ چ َ / چ ِ هارْ ] ( نف مرکب ) چاروادار که چهارپا به کرایه دهد. مکاری. کرایه کش. خربنده. آنکه اسب و خرو استر و قاطر و یابو به کرایه دهد. ستوربان. خرکچی. در تداول گناباد خراسان هم کسانی که چهارپا را به کرایه میدهند چهاروادار میگویند : و قصه داد وی دیوانه و چهاروادار و سقا را نیز فرمودند. ( انیس الطالبین ص 219 ). گفتند این دیوانه را چهاروادار میگویند. ( انیس الطالبین ص 217 ). رجوع به چاروادار شود.

فرهنگ فارسی

چارودار که چهار پا بکرایه دهد . مکاری . کرایه کش . خربنده .

پیشنهاد کاربران

بپرس