چهار صباح

لغت نامه دهخدا

چهارصباح. [ چ َ / چ ِ ص َ ] ( اِ مرکب ) چهارروز. چهاربامداد. چهارصباح عمر. چهارروز عمر. چهارروزه عمر. چهارروزه زندگانی. و از آن کوتاهی مدت اراده کنند. و یا کوتاه وانمود کردن مدت خواهند، هرچند که کوتاه نباشد. سپنج. رجوع به چارصباح شود.

فرهنگ فارسی

چهار روز . چهار بامداد چهار صباح عمر چهار چهار روز عمر .

پیشنهاد کاربران

چهار صبا ( چهار صباح ) : [عامیانه، اصطلاح] مدت کوتاه، دو سه روز.

بپرس