چهار رکن


برابر پارسی: چهار ستون

لغت نامه دهخدا

چهاررکن. [ چ َ / چ ِ رُ ] ( اِ مرکب ) ارکان اربعه. پایه های چهارگانه. || عناصر چهارگانه. چهارآخشیج. آب و آتش و باد و خاک. || چهارطبع. طبایع اربعه. || دو دست و دو پا.
- چهاررکن کعبه ؛ منار شامی و یمانی و عراقی و حجرالاسود. و این چهار از ارکان کعبه است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : خانه کعبه به میان مسجدست مربع طولانی ، که طولش از شمال به جنوب است و عرضش از مشرق به مغرب ، و طولش سی ارش است و عرض شانزده و در خانه سوی مشرق است و چون در خانه روند، رکن عراقی بر دست راست باشد و رکن حجرالاسود بر دست چپ و رکن مغربی جنوبی را رکن یمانی گویند. و رکن شمال مغربی را رکن شامی گویند و حجرالاسود در گوشه دیوار به سنگی بزرگ ترکیب کرده اند و در آنجا نشانده چنانکه چون مردی تمام قد بایستد با سینه او مقابل باشد. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی صص 95-94 ).
- چهاررکن مناسک ؛ مسح ، طواف ، سعی و حلق در مناسک حج.

فرهنگ فارسی

ارکان اربعه پای های چهار گانه . یا عناصر چهار گانه . چهار آخشیج .

پیشنهاد کاربران

بپرس