چهار بخت
لغت نامه دهخدا
چهاربخت. [ چ َ/ چ ِ ب ُ ] ( اِ مرکب ) صلیب. خاج. ( یادداشت مؤلف ).
چهاربخت.[ چ َ ب ُ ] ( اِخ ) نام ابن استندار، یکی از اجداد یحیی بن مندة. و معرب آن صهاربخت است. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید