چنیم
اصطلاحات و ضرب المثل ها
وقتی می حواهند از چیزی تعریف کنند از این اصطلاح استفاده می کنند
پیشنهاد کاربران
به معنی چیدن از فعل چنیدن:
خیز تا گل چنیم و لاله چنیم
پیش خسرو بریم و توده کنیم
فرخی سیستانی
خیز تا گل چنیم و لاله چنیم
پیش خسرو بریم و توده کنیم
فرخی سیستانی
چنیم کلمه یهودی است که بعد ها به واسطه تاجرهای یهودی وارد بازار تهران شد و امروزه در بین مردم ایران رواج دارد
این یک واژه یهودی است در بین بازاریان یهودی به معنای فروش خوب
به معنی درست یا به اصطلاح همان ردیفه ی خودمان است
فرضا وقتی کسی میگوید کاری چنیم است به معنای آن است که کار ردیفه یا درست انجام شده است
فرضا وقتی کسی میگوید کاری چنیم است به معنای آن است که کار ردیفه یا درست انجام شده است
چنیم به معنای باحال و خیلی خوب است.
برای مثال خیلی لباس چنیمیه یعنی خیلی لباس خوبی است.
چنیم کردن : کاری را درست و خوب انجام دادن.
این واژه یک واژه ی کوچه بازاری است و به تازگی توسط یکی از بازیگران سریال گاوصندوق، ساخته مازیار میری ( که در شبکه 3 ایران نمایش داده می شود ) رواج پیدا کرده است و تا قبل از این بسیار مهجور بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
برای مثال خیلی لباس چنیمیه یعنی خیلی لباس خوبی است.
چنیم کردن : کاری را درست و خوب انجام دادن.
این واژه یک واژه ی کوچه بازاری است و به تازگی توسط یکی از بازیگران سریال گاوصندوق، ساخته مازیار میری ( که در شبکه 3 ایران نمایش داده می شود ) رواج پیدا کرده است و تا قبل از این بسیار مهجور بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
چَنیم - واژه فارسی، در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
چَن ( چان ) : کوتاه شده چانه - کلام، حرف، بیان، سخن، گفته، فرموده
یم: ضمیر متصل فاعلی اول شخص جمع، پسوند دارندگی مانند: می بریم، برتریم، بردیم، رفتیم، خوردیم و. . .
یعنی لفظی که ما زدیم ( اومدیم ) یا حرفِ ما سند است!
که در گذشت زمان این معنی را پیدا کرده است:
زیاد، فراوان - مهیب، ترسناک - خوب، عالی، بهترین، جالب، زیبا، خفن! -
ردیف، درست، میزون، روال، رو به راه، حله! -
شگفت آور، حیرت انگیز، چشمگیر، تماشایی، دیدنی، شاهکار، کولاک، معرکه! -
بزرگ، گُنده، تُپُل، شاخ! - باحال، سرحال، شوخ و شنگ
می توان به جای واژه ی انگلیسی ( OK ) >>> از واژه " چَنیم" بهره برد!
نمونه: داداش همه چی اوکیه >>> داداش همه چی چَنیمه!
چه گوشیِ چَنیمیه ( خفنیه )
خیلی آدم چَنیمیه ( کار دُرُستیه )
چَن ( چان ) : کوتاه شده چانه - کلام، حرف، بیان، سخن، گفته، فرموده
یم: ضمیر متصل فاعلی اول شخص جمع، پسوند دارندگی مانند: می بریم، برتریم، بردیم، رفتیم، خوردیم و. . .
یعنی لفظی که ما زدیم ( اومدیم ) یا حرفِ ما سند است!
که در گذشت زمان این معنی را پیدا کرده است:
زیاد، فراوان - مهیب، ترسناک - خوب، عالی، بهترین، جالب، زیبا، خفن! -
ردیف، درست، میزون، روال، رو به راه، حله! -
شگفت آور، حیرت انگیز، چشمگیر، تماشایی، دیدنی، شاهکار، کولاک، معرکه! -
بزرگ، گُنده، تُپُل، شاخ! - باحال، سرحال، شوخ و شنگ
می توان به جای واژه ی انگلیسی ( OK ) >>> از واژه " چَنیم" بهره برد!
نمونه: داداش همه چی اوکیه >>> داداش همه چی چَنیمه!
چه گوشیِ چَنیمیه ( خفنیه )
خیلی آدم چَنیمیه ( کار دُرُستیه )
برگرفته از زبان عامیانه یهودیان تهران. بین دو همکار کاسب یهودی به معنی موفق شدن در فروش جنس به مشتری ردوبدل میشود .