چزد رابر شاخهای خم گرفته لحن نای
باد را از برگهای خشک بانگ چنگله.
مسعودسعدسلمان ( از انجمن آرا ).
رجوع به چنگ شود. || پنجه مردم. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به چنگ و چنگال شود. || پنجه جانوران پرنده باشد همچون باز و شاهین. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). || مطلق قلاب را نیز گفته اند. ( برهان ) ( آنندراج )( انجمن آرا ). قلاب. ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به چنگ و چنگک شود.چنگله. [ چ َ گ ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) موی مرغوله و مجعد را گویند، و آن مویی باشد که هر تارش برهم نشسته و بخود پیچیده بود همچون موی زنگیان ، و جعد.نقیض سبط است ، و سبط مویی را گویند که تارهای آن مطلقاً پیچ و خم نداشته باشد. ( برهان ). موی مجعد و مرغوله و پیچیده و برهم نشسته را گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). موی مرغول مجعد و پیچیده. ( ناظم الاطباء ).