چنگساز. [ چ َ ] ( نف مرکب ) چنگ زن. چنگ نواز. چنگ سرای : پیشت بپای صد صنم چنگساز باددشمنت سال و ماه بگرم و گداز باد.منوچهری.پس از سر یکی بزم کردند بازببازی گری می ده و چنگساز.اسدی.کنیزی بدم چنگساز از چگل فزاینده مهر و رباینده دل.اسدی ( گرشاسبنامه ص 299 ).