چند شکلی

/CandSekli/

معنی انگلیسی:
multiform

لغت نامه دهخدا

چندشکلی. [ چ َ ش ِ ] ( اِ مرکب ) ( اصطلاح جانورشناسی ) نام تغییراتی که تری پانوزمها ( جانوری که بطور انگل در خون بعضی از حیوانات ذی فقار زندگی میکند ) برای جابجا شدن در دستگاه حرکت خون ظاهر میسازند. ( جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ج 1 ص 87 ).

فرهنگ فارسی

از اصطلاحات جانور شناسی . نام تغییراتی که تری پانوزمها برای جابجا شدن در دستگاه حرکت خود ظاهر میسازند .

دانشنامه آزاد فارسی

چندشکلی (ژنتیک). چندشکلی (ژنتیک)(polymorphism)
چندشکلی
در ژنتیک، وجود توأم چندین نوع متفاوت از یک صفت در یک جمعیت۱. انواع گروه های خونی در انسان، اشکال رنگی متفاوت در برخی پروانه ها، و اندازه، طول، شکل، رنگ، و خط دار بودن صدف حلزون ها از آن جمله است.
population

چندشکلی (شیمی). چندشکلی (شیمی)(allotropy)
(یا: آلوتروپی) خاصیتی که به موجب آن یک عنصر ممکن است به دو یا چند شکل (آلوتروپ) یافت شود. هریک از این شکل ها خواص فیزیکی متفاوت، اما حالت مادۀ (گاز، مایع، جامد) یکسانی دارند. چندشکلی های کربن عبارت اند از الماس، فولرین، و گرافیت. گوگرد هم چندشکلی های متعددی دارد که عبارت اند از گل گوگرد، پلاستیک، بلور راست گوشه۱، بلور تک شیب۲. این جامدات نیز مانند شکل های سفید و خاکستری قلع و شکل های سیاه، سرخ، و سفید فسفر ساختارهای بلوری متفاوتی دارند. اکسیژن دو چندشکلی گازی دارد: یکی آن که موجودات زنده برای تنفس استفاده می کنند (O۲)، و دیگری آلاینده ای سمی با نام اوزن (O۳).rhombicmonoclinic

مترادف ها

allotropy (اسم)
چند شکلی، دگروارگی

allotropic (صفت)
چند شکلی

multiform (صفت)
چند شکلی، بسیار شکل

pleomorphic (صفت)
چند شکلی، دارای اشکال و صور مختلف

پیشنهاد کاربران

بپرس