چنبک

/Combak/

لغت نامه دهخدا

چنبک. [ چُم ب َ ] ( اِ ) خیز کردن و جستن را گویند. ( برهان ) خیز کردن و برجستن باشد. ( جهانگیری ). به معنی جست و خیز. ( رشیدی ). بمعنی جست و خیز کردن. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). جست و خیز. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چنبیدن شود. || بمعنی سنگ آهن ربا هم آمده است و به یونانی مغناطیس خوانند. ( برهان ). سنگ آهن ربا بود و آن را به تازی مغناطیس خوانند. ( جهانگیری ). آهن ربا و مغناطیس. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نوعی ازنشستن که دوکف پابزمین وزانوهابالاباشد
( اسم ) ۱ - خیز جست . ۲ - چمباتمه .
خیز کردن و جستن را گویند . خیز کردن وبر جستن باشد . بمعنی جست و خیز . یا بمعنی سنگ آهن ربا هم آمده است و بیونانی مغناطیس خوانند .

فرهنگ معین

(چُ بَ )(اِ. )۱ - خیز،جست . ۲ - چمباتمه .

فرهنگ عمید

نوعی نشستن که دو کف پا بر زمین و زانوها در بغل باشد، چمباتمه.
* چنبک زدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] سرپا نشستن، چمباتمه زدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس