چنبرک زدن

لغت نامه دهخدا

چنبرک زدن. [ چَم ْ ب َ رَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) چنبرزدن. چنبره زدن. چنبرک کردن. حلقه زدن. خمیده شدن. و رجوع به چنبرک کردن و چنبر زدن و چنبره زدن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس