چنب

لغت نامه دهخدا

چنب. [ چ َ ن َ ] ( اِ ) به معنی سنت است که مقابل فرض یعنی واجب باشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بمعنی سنت و کاربه و نافله که مقابل فرض و واجب است. ( از نصاب الصبیان ابونصر فراهی ). سنت و مستحب. مقابل واجب و فرض. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به سنت و مستحب شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی سنت است که مقابل فرض یعنی واجب باشد .

فرهنگ عمید

۱. سنت.
۲. کار خوب، عمل نیک.
۳. (صفت ) [مقابلِ فرض و واجب] مستحب.

پیشنهاد کاربران

بپرس