لغت نامه دهخدا
چمیده. [ چ َ دَ /دِ ] ( ن مف / نف ) از روی ناز و غمزه و خرام و تکبر براه رفته. ( برهان ) ( آنندراج ). خرامیده بطور بزرگواری و حشمت و زیبایی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چم و چمیدن شود. || خم شده را نیز گویند. ( برهان ).خم شده و کج گشته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چمیدن شود. || ( اِ ) خسته انگور. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - راه رفته با ناز خرامیده . ۲ - خم شده .
از روی ناز و غمزه و خرام و تکبر براه رفته باشد . خرامیده بطور بزرگواری و حشمت و زیبایی .
فرهنگ معین
(چَ دِ ) (ص مف . ) خم شده .
پیشنهاد کاربران
چم =علت
چمیده=معلول
افتاده، خوابیده