بررسی ریشه شناسی واژه ی �چمچه� و پاسخ به ادعای آن که این واژه در �دیوان لغات الترک� به معنای �کف گیر� آمده است، لازم است به نکات زیر توجه کنیم:
- - -
۱. بررسی واژه ی �چمچه� در �دیوان لغات الترک�
... [مشاهده متن کامل]
�دیوان لغات الترک� اثر محمود کاشغری است که در قرن یازدهم میلادی تألیف شده و به بررسی واژگان و گویش های مختلف زبان های ترکی می پردازد. در این اثر، واژه های مختلف ترکی با معانی گوناگون آورده شده اند. با این حال، در منابع موجود، اشاره ای به واژه ی �چمچه� با معنای �کف گیر� در این اثر یافت نمی شود.
- - -
۲. ریشه شناسی واژه ی �چمچه�
واژه ی �چمچه� در زبان فارسی به معنای �قاشق کوچک� یا �ابزار خوردن� است. برخی منابع ریشه شناسی این واژه را به زبان های ایرانی باستان نسبت داده اند:
اوستایی: در زبان اوستایی، واژه ای به صورت �xumba� وجود دارد که به معنای �ابزار خوردن� یا �کف گیر� است.
پهلوی ( فارسی میانه ) : در زبان فارسی میانه، واژه ی �چَمچه� برای اشاره به �ابزار خوردن� یا �قاشق کوچک� به کار می رفته است.
این تطابق ها نشان دهنده ی ریشه ی مشترک این واژه در زبان های اوستایی و پهلوی هستند.
- - -
۳. بررسی ادعای ریشه شناسی ترکی برای �چمچه�
در برخی منابع، ادعا شده است که واژه ی �چمچه� در زبان ترکی به معنای �کف گیر� آمده است. با این حال، در منابع معتبر زبان شناسی ترکی، چنین معنایی برای این واژه یافت نمی شود. این موضوع ممکن است ناشی از اشتباهات یا سوءتفاهم های زبانی باشد.
- - -
نتیجه گیری
با توجه به بررسی های انجام شده، می توان نتیجه گرفت که واژه ی �چمچه� در زبان فارسی ریشه ای ایرانی باستان دارد و در منابع معتبر زبان شناسی ترکی، معنای �کف گیر� برای این واژه یافت نمی شود. بنابراین، ادعای ریشه شناسی ترکی برای �چمچه� نیازمند بررسی های دقیق تر و منابع معتبرتر است.
- - -
منابع معتبر برای مطالعه بیشتر
Mary Boyce, A Grammar of the Old Iranian Languages, Cambridge University Press: شامل بررسی ریشه های اوستایی و تطبیق آن با فارسی میانه.
J. Kellens, Zoroastrianism: The Persian Texts, Brill: منابع اوستایی و تطابق واژگانی با پهلوی.
W. Hinz, Altpersische Grammatik, Heidelberg: بررسی تطورات واژگان از اوستایی به پهلوی.
E. West, Pahlavi Texts, Harvard Oriental Series: شامل نمونه های پهلوی از واژه های مرتبط با ابزارهای خوردن.
J. Duchesne - Guillemin, The Language of the Avestan Texts, Leiden: تحلیل تطبیقی اوستایی و فارسی میانه.
- - -
چمچه کلمه ای تورکی است به معنی کف گیر که در دیوان الغات تورک تصحیح استاد دبیر سیاقی به شکل چمچا امده است ص599
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
واژه ی چمچه از ریشه ی واژه ی کفچه فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
چمچه واژه ای فارسی و ساخته شده از �چم� ( خمیدگی، قوس، انحناء، جریان کوچک آب ) و پسوند کوچک کننده �چه� و در اصل نامی است برای ابزار کوچک خمیده برای برداشتن مایعات .
در فارسی کهن : چم به معنی جریان آب یا پیچ و تاب رود یا شاخاب کوچک بوده است .
... [مشاهده متن کامل]
در گویش عامیانه نیز این واژه کاربرد دارد :
یارو چم و خم راهو بلده یعنی پیچ و خم مسیر رو خوب بلده ( زرنگه ) .
این واژه با واژه سانسکریت ( चम्मच چمچ ) و به معنای قاشق هم ریشه است .
چمچه واژه ای فارسی و ساخته شده از �چم� ( خمیدگی، قوس، انحناء، جریان کوچک آب ) و پسوند کوچک کننده �چه� و در اصل نامی است برای ابزار کوچک خمیده برای برداشتن مایعات .
در فارسی کهن : چم به معنی جریان آب یا پیچ و تاب رود یا شاخاب کوچک بوده است .
... [مشاهده متن کامل]
در گویش عامیانه نیز این واژه کاربرد دارد :
یارو چم و خم راهو بلده یعنی پیچ و خم مسیر رو خوب بلده ( یعنی زرنگه ) .
این واژه با واژه سانسکریت ( चम्मच چمچ ) و به معنای قاشق هم ریشه است .
در گویش عامیانه نیز از این واژه در چم و خم موضوع
منبع . عکس کتاب دیوان لغات الترک
دیوان الغات تورک صفحه ۳۴۹ درباره واژه ی چمچه حرفی زده نشده
منبع. عکس دیوان عنصری بلخی – تصحیح محمد دبیرسیاقی
در کتاب گفت نشد که واژه ی چمچه ترکی هست دو صفحه همین طور قرار می دهم.
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی چمچه از ریشه ی دو واژه ی چم و چه فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
چُمچَه واژه ترکی است که در همه مناطق ترک نشین به معنی قاشق بزرگ. و مثل ترکی که میگوید:
قاشیقینان ییغدیم، چمچه ی نن داغیتدیم
یعنی با قاشق جمع کردم و با چمچه بر باد دادم. حر وراینی
در زبان کوردی اورامانی به قاشق چمچه میگویند.
در نائین و روستاهای اطراف به قاشق چِمچَه می گویند.
( چمچه ) واژه ای ایرانی - آریایی است که از دو تکواژ ( چم ) و پسوندِ ( چه ) می باشد که در زبانِ پارسی واژگانِ دیگری همچون ( چمان، چمانه ) به چمِ ( پیاله، پیمانه، زرفِ شراب ) بوده است. همچنین در زبانِ سانسکریت نیز واژه یِ ( چَمَسَ ) را به چمِ ( چمچه، ملاقه، کاسه و بشکاپ توگود ) داریم. چمچه به ملاقه هایی با سرِ کاسه ای و توگود اشاره دارد.
... [مشاهده متن کامل]
چنانکه در رویه یِ 25 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) نوشته یِ ( جلالی نائینی ) - پوشینه یِ دوم - آمده است:
چمچه واژه ای پارسی است که از تکواژِ ( چم ) و پسوندِ ( چه ) می باشد.
1 - تکواژِ ( چم ) را در واژگانی همچون ( چمان، چمانه ) داریم که به چمِ ( پیاله، پیمانه ، زرفِ شراب ) بوده است.
2 - پسوندِ ( چه ) که در واژگانی همچون باغچه، کوچه، بچه، مغولچه، خوکچه و. . . بکار می رود.
"چوچمه" ( چمچه ) کلمه ترکی می باشد هم پسوند "چه" ترکی هستو هم کلمه "چوم" از ریشه 'چوماق' ترکی هست و کلمه دیگر از این ریشه "چوموش" به معنی کفگیر میباشد
قاشق - ملاغه - کفگیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)