چمچه

/CamCe/

مترادف چمچه: کفگیر، ملعقه، قاشق، آبگردان، ملاقه

برابر پارسی: کفگیرک، کفگیر، ملاغه

معنی انگلیسی:
bail, ladle, scoop, spathe

لغت نامه دهخدا

چمچه. [ چ ُ / چ َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) قاشق و کفگیر کوچک. ( آنندراج ). ملاغه و ملعقه و کفگیر. ( ناظم الاطباء ). چمچم. خَطیفَه. ( منتهی الارب ) :
غریبی گرت ماست پیش آورد
دوپیمانه آبست و یک چمچه دوغ.
سعدی.
آن دیگ لب شکسته صابون پزی ز من
آن چمچمه هریسه و حلوا از آن تو.
وحشی.
ز طباخی او شدم غصه خور
دلی دارم از غصه چون چمچه پر.
وحید ( از آنندراج ).
و رجوع به چمچم و ملاغه و کفگیر شود. || در لهجه قزوین ، به معنی خاک انداز. || در لهجه قزوین ؛ قاشق چوبی بزرگ. || جام و پیاله چوبین.( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) قاشق کفگیر کوچک ملعقه کفگیر .

فرهنگ معین

(چَ یا چُ یا چِ ) (اِ. ) کفگیر، قاشق بزرگ .

فرهنگ عمید

کفگیر، ملاقه، قاشق بزرگ: غریبی گرت ماست پیش آورد / دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ (سعدی: ۸۱ ).

گویش مازنی

/chamche/ از ابزار بنایی

دانشنامه آزاد فارسی

چَمچِه (spathe)
برگۀ بزرگ منفردی که گل آذین معروف به ملیچه (اسپادیکس) را دربر می گیرد. این نوع گل آذین گاهی رنگین و گلبرگ مانند است. چنین حالتی، که در جلب حشرات مؤثر است، در گیاه Anthurium andreanum دیده می شود که بومی امریکای جنوبی است.

جدول کلمات

کفگیر, ملاغه

مترادف ها

scoop (اسم)
ملاقه، خاک انداز، کج بیل، چمچه، حرکت شبیه چمچه زنی، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، اسباب مخصوص در اوردن چیزی

ladle (اسم)
ملاقه، چمچه

spoon (اسم)
چمچه، قاشق

فارسی به عربی

ملعقة

پیشنهاد کاربران

چُمچَه واژه ترکی است که در همه مناطق ترک نشین به معنی قاشق بزرگ. و مثل ترکی که میگوید:
قاشیقینان ییغدیم، چمچه ی نن داغیتدیم
یعنی با قاشق جمع کردم و با چمچه بر باد دادم. حر وراینی
در زبان کوردی اورامانی به قاشق چمچه میگویند.
در نائین و روستاهای اطراف به قاشق چِمچَه می گویند.
( چمچه ) واژه ای ایرانی - آریایی است که از دو تکواژ ( چم ) و پسوندِ ( چه ) می باشد که در زبانِ پارسی واژگانِ دیگری همچون ( چمان، چمانه ) به چمِ ( پیاله، پیمانه، زرفِ شراب ) بوده است. همچنین در زبانِ سانسکریت نیز واژه یِ ( چَمَسَ ) را به چمِ ( چمچه، ملاقه، کاسه و بشکاپ توگود ) داریم. چمچه به ملاقه هایی با سرِ کاسه ای و توگود اشاره دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه یِ 25 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) نوشته یِ ( جلالی نائینی ) - پوشینه یِ دوم - آمده است:

چمچه
چمچه واژه ای پارسی است که از تکواژِ ( چم ) و پسوندِ ( چه ) می باشد.
1 - تکواژِ ( چم ) را در واژگانی همچون ( چمان، چمانه ) داریم که به چمِ ( پیاله، پیمانه ، زرفِ شراب ) بوده است.
2 - پسوندِ ( چه ) که در واژگانی همچون باغچه، کوچه، بچه، مغولچه، خوکچه و. . . بکار می رود.
"چوچمه" ( چمچه ) کلمه ترکی می باشد هم پسوند "چه" ترکی هستو هم کلمه "چوم" از ریشه 'چوماق' ترکی هست و کلمه دیگر از این ریشه "چوموش" به معنی کفگیر میباشد
قاشق - ملاغه - کفگیر

بپرس