چمچاچ. [ چ َ ] ( ص ) خمیده. منحنی. کوژپشت. خمیده پشت. قوزی : گفت ای کدخدای خام طمع پیرپوچ بغل زن چمچاچ کاج صمصام را سزد بریال سوزنی را ترانه بر ره چاچ.سوزنی ( از یادداشت مؤلف ).رجوع به چمچاخ شود.