چمرم

لغت نامه دهخدا

چمرم. [ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد:قریه ای است از محال کوهپایه و از مضافات ولایت ساوه که هوایی معتدل دارد و محصولش غله و میوجاتی از قبیل انگور، بادام ، زردآلو، سیب و هلو میباشد که از آب دو رشته قنات مشروب میشود. این آبادی ملک رعیت و تیول جان محمدخان سیف السلطنه است و بر سر راه تهران به همدان واقع شده و دو باب حمام ، یک مسجد و یک آب انبار ویک باب عمارت عالی از ابنیه قدیمه دارد و ساکنین آن در حدود یکهزار نفر میباشند. ( از مرآت البلدان ج 4حاشیه ص 261 ). در فرهنگ جغرافیایی آمده است : قصبه ای از دهستان کوهپایه بخش نوبران شهرستان ساوه که در24 هزارگزی شمال خاور نوبران و 12 هزارگزی راه عمومی واقع است. سردسیر است و 1546 تن سکنه دارد. آبش ازقنات و رودخانه کوشکنبر. محصولش غلات ، بنشن ، بادام ،انگور و دیگر میوه ها. شغل اهالی زراعت ، گله داری و بافتن قالیچه ، جاجیم و جوراب و راهش از طریق جمشیدآباد اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

پیشنهاد کاربران