چم داشتن


معنی انگلیسی:
define

لغت نامه دهخدا

چم داشتن. [ چ َ ت َ ]( مص مرکب ) رونق و معنی و مفهوم داشتن. ( از فرهنگ اسدی ذیل لغت چم ). با معنی و بارونق بودن :
چه جویی آن ادبی کان ادب ندارد نام
چه گویی آن سخنی کان سخن ندارد چم.
رودکی ( از فرهنگ اسدی ).
و رجوع به چم شود. || عادت داشتن. معتاد بودن. در تداول عامه ، بخصوص در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ، به معنی داشتن عادت در انجام دادن کاری با یکی از دو دست و نظایر این قبیل عادتها. چنانکه فی المثل کسی که چاقو یا قلم یا بیل را بدست چپ می گیرد، گوید: من به این دست چم دارم. یا با آن دست چم ندارم. و رجوع به چم شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس