چلیپاخم. [ چ َ خ َ ] ( ص مرکب ) کنایه از زلف معشوق. زلف خم اندر خم. زلف چلیپایی : زلفش چلیپاخم شده لعلش مسیحادم شده زلف و لبش با هم شده ظلمات و حیوان دیده ام.خاقانی.لعل مسیحا دمش در بن دیرم نشاندزلف چلیپاخمش بر سرِ دارم ببرد.خاقانی.رجوع به چلیپا شود.